سلام دوستان
من ۴ سال شد ی اقایی رو میخام خیلیم دوستم داره و دوستش دارم اون هم زبونیم ولی ساکن ی شهر دیکه اس بعد گه دو سه باری با مامانم حرف زدم مامانم اعتراض میکرد اخرین بارم که بامامانم حرف زدم مامان گریه اش گرف گریه میکرد میگفت فک نمیکردم این کارو بکنی تو از همه بچهام عزیزبودی منم باگریه التماسشو میکردم بهش فرصت بده بخدا دوسش دارم گف یا من یا علی(اقایی ک دوسش دارم) الن نمیدونم چ کنم‌من‌نمیتونم دست بردارم بنظرتون با مامانم بازم حرف بزنم یا بذارم علی باش تماس بگیره ؟؟؟ وبرا مامانم‌توضیح بده؟؟
ددلیل مخالفتش چیه
شرایط اینو نداره که بیاد شهر شما زندگی کنین ؟
اول خودت حرف بزن دوباره بعد اگه نشد کار دومی رو بکن
هیچوقت کاری نکن که خونواده رو از دست بدی
دلیل اعتراضشون چیه؟
اگه مخالفتشون منطقی و به جا هست بنظرم خانواده اولویت داره
سعی کن مامانت راضی کنی تا راضی نشه بی خیال شو
برای چی قبول نمبکنه؟
تلاشتو بکن
چه رمانتیک 😍
مامانت پول پرسته؟
اگه راضی نمیشن من مجبور باشم خانوادم رو انتخاب میکنم چون هیچکسی حتی اونی که ادعاش میشه مثل پدرو مادرم نیست
ببین هیکشی بیشتر از خانواده نباید برات مهم تر باشه باوز کن شاید ی روزی همین علی ای ک میگی تنهات بزاره خدای نکزده بعد اگ با خانوادت بد باشی میتونی برگردی ؟ خانواده بهترین و امن ترین سرپناهه
تمام دنیا عاقل شدن اما باز دختر همون اشتباه دختران سال ۵۵ رو انجام میدن🤦♂️🤦♂️. مگه نباسد از تجربه بقیه استفاده کنید.؟؟ مگه نمیدونید خانوادتون اگر میگه نه خیر خواه تون هست؟؟ بس کنید بابا بشید درس بخونید-دسگه این روزا شوهر کردن هنر نیست-اگر مردی بشین درس بخون به یه جایی برس
هنه ی تلاشت و بکن بعدا حسرت نخوری
