سلام. چند روز پیش شوهرم یه دفعه چند ساعت باهدم حدف نمیزد. کلی تلاش کردم و گریه کردم اخرش گفت بخاطر یه شوخی ساده من ناراحت شده بوده. کلی با هم حرف زدیم و فکر میکنه من بهش بی احترامی کردم بخدا که اینطوری نبود. بهم گفت دیگه باهام مثل قبل نمیشه. اط اون روز دیگه اون ادم سابق نیست حواسش بهم نیست منم دارم داغون میشم هر کاری میکنم دلم اروم نمیشه. انگار یگی زده تو گوشم و شوهرم اونی که فکر میکردم نبوده نمیدونم چیکار کنم حرفاش خیلی قلبمو سوزونده. خیلی نگرانم
ببین تو خودت باید همش باهاش حرف بزنی نذار رابطتون سرد بشه بهش حرفای دلگرم کننده بزن مطمئنم اون اینقد ...
دیروز صبح بعد اینکه رفت سر کار کلی پیام براش فرستادم گفتم که دوسش دارم زندگیمونو دوست دارم گفتم که برام باارزشه . اما اون اصلا راجع به پیاما هیچی نگفت .فقط گفت پیاماتو دیر دیدم. خیلی قلبم شکسته اولین باره اینطوری شده من خیلی بهش وابستم یک هفتس تنهایی میام گریه میکنم چشام داغون شدن اما هیشکی نمیفهمه چقدر حالم بده حتی خود اون
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
من نمیتونم این زندگی بی عشق و محبتو ادامه بدم بخواد اینطوری باشه اخرش خراب میشه
شما با شوهراتون شوخی نمیکنین؟ من اشتباه کردم یعنی اونطوری کفتم؟ شوهرم ۹ سال ازم بزرگتره. نگران شدم فکر میکنم شاید بخاطر این نمیتونه باهام رفیق باشه و عقایدش باهام فرق میکنه
آخه نمیشه که فقط یک طرفه اینجوری بد عادت میشه آخه زن مظهر ناز و مرد مظهر نیاز ، ولی جدیدا آقایون&n ...
اره دقیقا من اصلا ناز نمیکنم فقط اون ناز میکنه. من خیلی تنهام اینجا خانوادم کنارم نیستن. دارم از تنهایی دق میکنم. نمیخوامم به بقیه بگم که نظرشون راجع به شوهرم بد نشه