سرکاری نباشه لطفا 😒فقط داستان واقعی🙂
من خستم😂😐
یه عکس ترسناک دارم ولی نمیزارمش چون دعوا میشه
این تاپیک رو ساعت ۳ شب بزن بترسیم الان اثر نداره
الحمدلله زیاد نبوده دوبار تو بچگی جوری که یادمه ،،،،،دیدم
گفتن لایک کنید
خوابم میاد
منو تو این تاپیکا یادتون نره
وقتی ترسناک میبینین یاد این بیفتین لطفا🥺🫂
تاپیک ترسناک= تگ کردن افرا
مرسیی که❤️
خونه خالم جن داره یک شب تو خونشون میخاستم بخابم دراز کشیده بودم یهو بلند شدم آشپز خونه نگاه میکردم بعد یهو چهار دست پا به سمت آشپز خونه میرفتم و فقد داد میزدم مامان دختر خاله هام منو گرفتن اصلا تو حال خودم نبودم
رو به روی اتاقم داشتم مسخره بازی درمیوردم هر هر میخندیدم به تنها چیزی که فکر نمیکردم جن بود اما ی جن و دیدم قد بلند با ردای طوسی صورتش مث هشت پا بود سرتا پا نقره ای با لبخند بهم نگا میکرد بعدش یهو محو شد دوباره نگا کردم بعد بازم همونطور بیخیال به زندگی ادامه دادم😐
خاطره زیاد حوصله ندارم
احساس کردم یه لحظه از زندگیمو تغییر دادم
وقتی توی یه موقعیت خاص قرار گرفتم یه لحظه از ۴ جهت خودمو دیدم اما اون وضعیتم خیلی بد بود ولی انگار من تونسته بودم اون لحظه رو تغییر بدم
خیلی عجیب بود واسم انگار یه لول بالاتر از دژاوو بود
من دارم درمورد خوابگاهی ک عمم اونجا بود یه بار تاپیکشو زدم خیلی طولانی شد
چند وقته این تاپیکا از رونق افتاده هیشکی تعریف نمیکنه یکم بترسیم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
