وقتی برادرشوهرام میان خونه مادرشوهرم دست جمع میشیم مادر شوهرم هی موش میندازه همش میگه جون من و جون پسرام حق ندارید اذیتشون کنید همش تو جمع فرق میزاره کلا جاری بزرگه و شوهرش رو یه چشم دیگه داره خیلی ویژه.. منم روماتیسم دارم خونمم نزدیک مادرشوهره ... بچه ها میان تک و توکی میریم چون زیاد نمیتونم کار کنم. دلسوز و مهربونو خوش قیافه خوش برخورد کلا از بین ۳تا جاری همه میگن تو یه چیز دیگه ای ... منم هر وقت تو جمعشونم مادرشوهرم جاری بزرگه میزنه تو سر من و اون جاری کوچیکه ... موقع تمیزی خونه ظرفشویی و همه چی من باید بکنم گاهی اوقات با کوچیکه چون خیلی چاقه نمیتونه زیاد کار کنه ... بزرگه که میپیچونه بچه کوچیکشو بهونه میکنه ... این سری مادرشوهرم به شوخی همش شوهرمو میزد منم گفتم شما میزنی اشکال نداره فقط ما باید دور شوهرامون بچرخیم گفت تو که بچه نداری آوردی بزن منم گفتم ما که ده سال تصمیم نداریم نداریم بچه بیاریم بچه نمیارم خبالتون راحت گفتم من که نمیارم خواستم بگم شماهم خودت باید حرف میزنی عمل کنی ... بعد سری گفت برو چایی بریز منم گفتم به مادر شوهرم به شوهرم که پسرشه بره چایی بریزه والا ... اونم گفت خداسرت میاره بچه آوردی من این روزو یادت میارم منم گفتم کلا از من بکشید بیرون منو چیکار دارید دیگه بهش محل نکردم حتی نگاهش نکردم رفتیم خونه تصمیم دارم دیگه خونش نرم چرا همش تو جمع منو باید کوچیک کنه از بی محلی هم مادرشوهرم بدش میاد خودش هی میگه عشقم پسرامه پس چرا خودش اذیت میکنه فرق داره ... خب ما هم پدر مادر داریم مگه شوهر من میاد خونمون مامانم این حرفارو میزنه یه ۳تا پسر داره فک میکنه میتونه مارو آهو نفرین کنه نون منو نمیده خرجمم نمیده تا یه چی میشه میگه بچه بیارید سرتون بیاد من حتی توهینم بهش نمیکنم ولی فک کرده ۳ تا پسر آورده جایگاه ویژه پیش خدا داره که عروساشو اذیت کنه عروسا هم باید تعظیم کنن به پسراش به شوهرم گفتم تا مادرت درست نشه احتراممو نگذاره خونش نمیام کارم درسته بچه ها مگه مجبورم برم حرفم بشنوم یه بعد شام برم کله خونشن تمیز کنم منتم بزاره این سو استفاده یه لقمه میده کارم کنی حرفم بشنوی الکی
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
جایگاهش پیش خدا رو نمیدونم ولی جایگاه ویژه ای پیش پسراش داره مراقب باش بخاطر مادرشوهر پسرش تو روت درنیاد،خیلی جاریها رو کوبوندی خودتو بالا بردی شاید جاری بزرگه از این اخلاقا نداره واسه همین عزیزتره
جایگاهش پیش خدا رو نمیدونم ولی جایگاه ویژه ای پیش پسراش داره مراقب باش بخاطر مادرشوهر پسرش تو روت در ...
اره کاملا موافقم . اسی خیلی ریز بین هستی .
خودتو و در درجه دوم شوهرتو اذیت میکنی .
من اصلا اعصابم نمیکشه بخوام به این چیزا فکر کنم
تو زندگی بیا شعار ندیم عمل کنیم . یه دختری هستم با همه چی جنگیدم تا به اینجا رسیدم بازم میجنگم تا به هدفم برسم واسم دعا کنین تا به هدف هام برسم ممنونم .
حالا چون یه چند بار بچش رو زده باید دعوا راه بندازی اونم شوخی بوده بعدم کدوم مادری رو دیدی بگن برات نوه نمیاریم بگه افرین مطمئنن براهمین رفتاراته که به جاریت بیشتر احترام میذاره مردم اختیار رایطشون با بچشونم ندارن بعدا دیدی مادری بگه ای عروس ای داماد بیاین روزا بچه های منو جر بدید خب معلومه میگن باید بابچه ما خوب باشی اگه خودتم مادر شدی میفهمی اینا رو به نظرم. اونی که دنبال زیر بغلمار میگرده تویی این وسط
نه جاری بزرگه فقط باباش پولداره اشتباه کردم اون قسمتی رو نوشتم ذهنه همه عوض میشه
با این فکرا و مقایسهها زندگی خودتو خراب میکنی دونه دونه از چشم همه و در آخر از چشم شوهرت میفتی سرت به زندگی خودت گرم باشه حرف باد هواست با مادرشوهرت دهن به دهن نذار یه وقت تو جمع کار بیخ پیدا میکنه بخوای جواب ندی ضایع میشی بخوای کش بدی شر بزرگی بپا میشه دامن زندگی خودتو میگیره اگر شوهرت و دوست داری دو دستی به خودشو خونه زندگیت بچسب هر وقت این حرفا به سرت زد بجای فکر و خیال و حرص خوردن پاشو به خودت برس به خونت برس سعی کن ریزبین و حساس نباشی
حالا چون یه چند بار بچش رو زده باید دعوا راه بندازی اونم شوخی بوده بعدم کدوم مادری رو دیدی بگن برات ...
دعوا که راه ننداختم بهش آروم بدون سر صدا گفتم ... شوهرم کلا از موقع ازدواج گفته ما بچه نمیخوایم به مادرم همیشه بگو و تکرار کن من بچه میخوام شوهرم نمیخواد ...اون جاریم باباش پولداره و فامیله عروسشون شده ... من شوهرم تو ده سال اصلا حقوق ماهانه هم نداره اینم بگم صدامم در نیومده ...مگه بد بودیم که همیشه تکرار میکنه