2777
2789

 من ظهر رفتم برای خونه هندونه و میوه گرفتم به شوهرم چند روز بود میگفتم ولی نمیگرفت گفتم اشکالی نداره خودم میگیرم 

تا بیاد اب هندونه و اب طالبی براش گرفتم که از سرکار میاد بخوره خنک بشه خوشحالش کنم 

اومد دیدم اونم گرفته رشروع کرد به داد و بیداد   هی بهش میگفتم اروم صدات میره  هر چه قدر سکوت کردم  بد تر داد میزد  

با مادر شوهرم تو یه  ساختمونیم  نمیخواستم چیزی بشنون   دیدم ول نمیکنه رفتم اتاق اعصابم خیلی بهم ریخته بود  ، من هر کاری میکنم شوهرم داد میزنه ولی یه ساعت بعدشم پشیمون میشه و میاد منت کشی 

ولی دیگه خیلی عصبی شدم سر این رفتارش اعتماد ب نفسمو از دست دادم  میترسم کاری انجام بدم دادو بیداد کنه  شوهرم ادم بدی نیست در کل میدونم دوسم داره  ، اهل رفیق بازیو دودو ابنام نیست فقط همین  اخلاقشه ... 


بیاین ادامشو بگم 

بگو

۱۴۰۲/۱۲/۲۰بیبی چکم مثبت شد دعا کنید برام بمونه خداجون این عیدی که بهم دادی سالم بذار تو بغلم تو تاریخ ۱۴۰۳/۳/۳۰دنیای ماهم صورتی شدتو1403/۸/۱۳ نورا خانومم اومد تو بغلم😍

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

مادر شوهرم باومد بالا محکم درو مبکوبید اومد تو هی میپرسید چی شده هی میگفتیم هیچی هی میگف چی شده   چسبید ب من ک بگو چی شده بهش گفتم اقا سر اینکه یه دونه هندونه اضافه گرفتم  اینهمه داد و بیداد میکنه   

سر همه مسائل همینه ی مهمونیم بریم اولش  یچیزیو انقدر میگه تا دوساعت گریه کنم بعدش مبگه بریم  یا جایی بریم ی ذره اضافه بخندم دوباره همینه بعدش میگه ببخشید 

بعدش من دیگه رفتم تو اتاق نخواستم چیزی بگم هی مادر شوهرم شروع کرد داد و بیداد گفت ارامش برامون نزاشتین و فلان 

من گفتم من دبگه چبکار کنم هر کارب مبکنم داد میزنه 

میگف من مریضم افسردگی دارم شما سر و صداتون میاد فلان میشم 

میگم هر چه قدر با پسرت حرف میزنم اروم نمیشه  باز شروع کرد دادو بیداذ منو شوهرم ساکت بودیم این داشت داد میزد منم دیگ گریم گرفته بود میگفتم اگر من ارامشتونو بهم زدم من میرم 

گیر داده بود پاتو کوبیدی درو کوبیدی چرا کوبیدی 

با لحن خیلی بد  در حالی که خود شوهرمم میگفت بابا نه در کوبیده نه پا چی میگی  باز سر من داد میزد مبگف کوبیدی

اخر من رفتم تو اتاق درو بستم چفت نکردم لاش وا بود منم پشت دربودم  اومد محکم چند بار درو بازو بسته کرد هی میخورد به سرو صورتم میگف مگه نمیگم این بی صاحبو نبند   بعد ابنکه رفت خواستم برم خونمون شوهرم نزاشت دوباره مامانش اومد گفت مگ من سر تو داد زدم من اروم درو وا کردم گفتم نبند   ابنجوری داشت جلو پدرشوهرم توضیح میداد 

منم به پدرشوهرم گفتم پسرتون منو نمیخواد اگر میخواست انقدر صداشو نمیبرد بالا هر کی بیاد یه چیزی بهم بگه  

دیگه پدرشوهرم سعی کرد اروم کنه من باز هیچی نمیگفتم مادر شوهرم با حالت قهر پاشد رفت پدر شوهرمم یکم بعدش خداحافظی کرد و رفت منم انقدر حالم بد بود شوهرم فکر کرد سکته کردم 

میخواستم برم نزاشت الانم نمیزارع نرفته سرکار ک من نرم 

ولی دیگ نمیتونم این خونرو تحمل کنم  دارم میترکممم

دیگه پدرشوهرم سعی کرد اروم کنه من باز هیچی نمیگفتم مادر شوهرم با حالت قهر پاشد رفت پدر شوهرمم یکم بع ...

اگر بری میشه قهر بعد باید صبر کنی بیاد دنبالت،میاد؟

هیچوقت مادرشوهرتو تو دعوا دخالت نده نتیجه‌ش میشه همین عزیزم اومد بالا اصلا نباید گله میکردی چیزی میگفتی شوهرت خوبه فقط عصبیه بین خودتون حلش کنین خانواده که میان وسط فقط مشکل بزرگتر میشه 

[QUOTE=294699595]دیگه پدرشوهرم سعی کرد اروم کنه من باز هیچی نمیگفتم مادر شوهرم با حالت قهر پاشد رفت پدر شوهرمم یکم بع ...[/QUOTE

خداییش مادرش خیلی پررو وبی اعصابه وپسرش هم رفتاراش شبیه مادرشه انگار

فکرکنم پسرومادر نیازبه تنبیه دارن دوست دارم بهت بگم بروخونه پدرت وتاخانوادگی نیومدن دنبالت برنگرد ولی ازطرفی دلم براشوهرت هم میسوزه خیلی پشیمونه چندروزتوخونه باهاش سرسنگین باش تاقبول کنه بیادمشاوره

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  8 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  7 ساعت پیش