من شرایط شما رو درک میکنم ،خانه ما فقط یک فرق با شما دارد که ما تویک ساختمون هستیم ودیگه مادرشوهرم وسط زندگیمون نیست ،وگرنه بقیه کارهاش با همسرم هست ،وبا داشتن فرزند مجرد توخونه هم دختر وهم پسر ،تقریبا پخت وپز را من ویک خواهر شوهرم انجام میدیم ،چون تعلق خاطرش با همسر من هست ،یعنی اگر سفری باشد ،چیزی باشد ،رفت وامد باشد ،حتما باید همسر من همراهش باشد ،برای همین میگویم اگر میتوانید یک واحد ویا یک سوئیت در کنار خودتان برایش تهیه کنید .
بله عزیزم آمین
انشاالله همیشه سالم باشی بهش فکر نکن افکار منفیه جذب میشه
ولی واقعا اطراف من که اکثرا آدمای مسن هم لجبازن هم غرغرو فک کنم واسه فیلماس که پدربزرگ مادر بزرگا با منش و حوصله نصیحت میکنن کوچیکترارو و نوه هارو بازی میدن و همه روسرشون قسم میخورن
چی بگم عزیزم اینام جاری هستن، دخترای طرف خودشونو کشیدن کنار میگن ارث فلان پسر خورده اون نگه داره
اونم گردن نمیگیره
اینام چند تا جارین یکیشون نره فتنه میکنن بقیه هم نمیرن
بیچاره عمه منم تو دام همین ثواب داره و گناه داره و خدا عوضشو میده افتاده
یه عمه دیگم هم باز نوبتی مادر شوهر و پدر شوهر نگه میداره مجبوره دختراش نمیان کمک
یه خاله هم دارم که 15 سال پدر شوهرشو ترو خشک کرد الان پیر شه به خدا
عزیزم من حاضرم پول دکتر که هیچ پول خرج خونه مادرش رو هم بده که میده و تا حالا کلامی نگفتم ولی در این مورد چون تو خونه خودم تمام مدت معذب هستم خیلی برام سخته خیلی ایشون باید خودش بفهمه وقتی من تازه عروس بودم و. بی جا و. مکان به من گفتن که من با عروس تو یه خونه زندگی نمی کنم الان چطور شده من با جون کندن خونه دار شدم ایشون می تونن خونه من زندگی کنن؟
چقدر سخت و. ناراحت کننده خدا هیچ کس رو از پا نندازه منم برای رضای خدا و. همسرم این کار ها رو. می کنم ولی وقتی می بینم بقیه جاری هام تو مسافرت و تفریح و. گردش هستن خیلی دلم می گیره چون شوهرم اصلا اهل تفریح نیست تنها آرامشم تو خونه با بچه هام هست که ایشون ازمون سلب کردن
حتما یه اقدام جدی بکنید والاع اینجوری اصلا درست نیست
ایشون فقط شوهر شمارو دنیا نیاورده یا شیر نداده که خداروشکر 9 تای دیگه داره
حتما احترامات کم تر کنید و در حد خودتون غذا بپزید به خواسته هاش عمل نکنید و تابع حرفاشم نباشید بذارید حداقل چند روز بره اینور اونور بمونه خب
این مدلی هم جالب نیست
بخدا مادربزرگ من همه ی اموالشو بخشید به پسراش بعد خونشونو فروخت اونم داد پسر کوچیکش من با پسر داییم نامزد بودم جداشدیم نمیدونی چه به روز مادرم اورد گریه میکرد سرمن داد میزد که پسرمو دق میدی گناهم چی بود؟از نامزدم میخواستم جدا شم نه عرف نه شرع گناه نبود اما از نظر اون اعصاب و جون پسرش مهمترین بود
بعدشم چون درآمدی نداشتن پولشونو گذاشتن بانک باقیشم یه خونه چهل متری خریدن فکر کن مغازه و دوواحد خونه رو دادن رفت
الانم که مرده بابابزرگم و خاله ی مجردم با همون بیست تومنی که ارزشی نداره ماهی یه تومن میگیرن با یارانه زندگی میچرخونن دخترا وسیله میخرن پسراهم انگار نه انگار
نه دوست ندارم چون ایشون بین همه بچه ها اختلاف درست کردن با خبر بردن آوردن و همچنین وقتی خونه ما هست نمی تونم با همسرم حرف بزنم فورا می پرسه چی شده چی گفتین یا پشت فامیلم. مدام بدگویی و داستان درست می کنه بیشتر بگم یا کافی هست
دقیقا یه سری مادر بزرگا واقعا بلا نسبت بیشعورن....
من مادر بزرگ خوب و با سیاستم دیدم جوری زندگی نوشو تغییر داده به خدا نوش تا عمر داره دست بوسه
منتها این مادر بزرگ مادری شوهرم جای مادر شوهرم برا من گرفته
حالا خداروشکر زیاد نمیبینمش ولی بد رفته بود دیشب تو مخم میدونی چون از زندگی من خبر نداره و نظر میده من بیشتر میسوختم فک میکنه من میشنم خونه میخوابم به نوش کمک نمیکنم، در صورتی که نوش تا الان هر چی داره صدقه سر حمایت مالی منو خانوادمه، قبلانم تو مراسم شوهرش کلی کار کردم اخرش خرف بار عروسا کرد، قدر نمیدونن اصلا خیلی بیشعورن
بخدا باورتون نمیشه پارسال منزل ما بودن داشتیم می رفتیم بیرون گفت برام انار بخرید هوس انار کردم به شوهرم گفتم بخریم. گفت خیلی گرونه ندارم گفتم اشکال نداره ۳ تا دونه خریدم فقط چیزی که حتی برای بچه های خودم نمی خرم نمیشه بگی نیست ندارم هر غذایی هم بخوام درست کنم ایراد می گیره بقیه میگن بمون خونه خودت هرچی دوست داری برای خودت درست کن هر وقت دوست داری بخور هروقت دوست داری بخواب هروقت دوست داری بیدار شو بچه ها هم مرتب بهت سر می زنن ولی اصلا گوش نمیده
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
15 ثانیه پیش
16 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
