من عروس یه خانواده ای شدم که 10تا بچه هستن 8تا پسر و. 2تا دختر پدر خانواده سالها پیش فوت کرده و همه بچه ها ازدواج کردن به جز یک پسر که مجرده با مادرش زندگی می. کنه مادر شوهر حدود 70 سال سن داره چند سالی میشه سر ناسازگاری گذاشته میگه دوست ندا م برم تو خونه خودم بین 8تا پسر فقط میاد خونه ما اوایل ازدواج ما خیلی منو اذیت کرده و دلخوشی ندارم ازش الانم همش خونه ما هست چند روز پیش 10 روز منزل ما بود بعد رفت 2 روز خونه دخترش و. بعد پسر بزرگش برد خونه خودش حالا امروز چند بار زنگ. زده به شوهرم بیا منو ببر خونت شوهرم خیلی ناراحت شد گفت مادر چرا خونه خودت نمی مونی تو تازه از خونه ما رفتی گفت حوصلم سر رفته من خیلی ناراحت شدم چرا دلش برای زندگی ما نمیسوزه من هم. دوتا بچه کوچیک دارم بقیه جواب تلفنش هم نمیدن حتی جدیدا برادر شوهر مجردم بهش میگه برو خونه بچه هات بمون نمی دونم چیکار می کنه تو خونه من از آه و نفرینش خیلی می ترسم ولی قرار بود سه ماهی 10 روز خونه هر بچه باشه ولی الان ماهی 10 روز خونه ماست خسته شدم خیلی نمی دونم چیکار کنم شوهرمن کلافه شده زندگیمون بهم ریخته به نظر شما حق با کی هست
نتـࢪسـون عاشقـاࢪو از این ڪولاڪ تـاࢪاج🖋به خاڪ افتـادن از عشـق ، پَࢪ و بالِ به معࢪاج 🖋 نه تیࢪ و دشــنھ ، نه داࢪ و زندون🖊 ستــاࢪه ها ࢪو از شـب نتـــࢪسون♥ ʕ´•ᴥ•`ʔ
یه عروس داره چهارتا داماد ولی همیشه خونه میمونه حتی وقتایی که داداشم مسافرت باشه
یه بیداری دقیقا عین یه کابوس،مثل گشتن تو تاریکی و بی فانوس،میچرخم تو حباب انتظار تو،مثل ماهی و تنگ و وهم اقیانوس....زندگیم سوخت ...جسد آرزوهام مونده روی دستم...خوشبحالت زندگی کردی💔ولی من نه نتونستم😔
من گناه ندارم دکتر شوهر من خونه شوهر من پول شوهر من احساس می کنم از خوبیم داره سو استفاده میشه 2بچه هاش تنها زندگی می کنن همسرشون فوت شده اونا چیکار کنن پس تو جوونی
نه میتونه به نوه هاش بگه بمونن پیشش نوبتی گهگاهی هم بره خونه ی بچه هاش باداشتن پسر مجرد جایز نیست اینکار
من خودم گاهش شوهرم شبا نیست حتی خونه ی مادرمم نمیمونم
یه بیداری دقیقا عین یه کابوس،مثل گشتن تو تاریکی و بی فانوس،میچرخم تو حباب انتظار تو،مثل ماهی و تنگ و وهم اقیانوس....زندگیم سوخت ...جسد آرزوهام مونده روی دستم...خوشبحالت زندگی کردی💔ولی من نه نتونستم😔