همسرم مریض بود امروز از صبح پرستاریش رو کردم براش آبمیوه گرفتم ناز کرده هی مایعات آوردم صداش زدم پا نشده بخوره ۷ شب تازه بیدار شد منم براش چای ریختم اومدم نشستم کنارش یهو پاش رو آورد جلو خورد به لیوان چای و سوخت منم تو این مواقع اصلاااا نمیتونم جلو خندم رو بگیرم 😕🙁😅😅 اونم عصبانی شد که ارررره بخند بعدم زهر چشم گرفت و گفت چایی رو بذار رو میز سرد که شد بیار بده من منم چای و سوپش رو گذاشتم رو میز بعدشم قهر کردم اومدم اتاق
آیا زیاده روی کردم ؟