سر مامانش...
قراره برم مانتو بخرم. یه تونیکی ارزون برا مسافرت یکی هم برا مهمانی و مراسمات اما نه خیلی گرون.اندازه جیب شوهرم.
بعد مامانش پررو پررو اومده خونم میگه فردا نریدبازار من نیستم. یا نخر یا خوبشو بخر. آشغال نخر ...
منم گفتم چ اشکالی داره چیزی بخرم که دوست دارم؟
حالا خدایی خوش سلیقه هست ولی دیگه به حدی از اعتماد به نفس رسیده که هیچکسو قبول نداره فقط نظر خودش!
بعد رفتنش با شوهرم دعوا کردم گفتم یعنی چی آشغال نخر تکراری نخر.مگه من خودم عقل ندارم
هرکسی چیزی می پوشه که دوست داره.
از سر شب اعصابم خرابه
