اقا من چند ماه پیش با یه پسری آشنا شدم که از لحاظ روحی داغون بود روحساب کمکی که بهم کرده بود منم سعی کردم کمی باهاش وقت بگذرونم و بتونم از اون وضعیت دورش کنم از همون اول هم خود ایشون بهم میگفت به من وابسته نشو منم اطمینان دادم بهش که حسی بهش نخواهم داشت بعد چندبار بیرون رفتن عاشقم شد دیوونم کرده تمام تایم منو گرفته همش بیرونم یا اگه خونه ام تلفنی حرف میزنیم تواین مدت هزار بار بهش گفتم دوسش ندارم به هر روشی که فکرشو بکنید باهاش دعوا کردم ملایم گفتم فایدع نداشته من نمیخامش
هر وقت میگم برو از زندگیم با خودکشی تهدیدم میکنه جلو خونمون یه شب اومده بود زار میزد خودشو میزنه کلا هرکاری میکنم بره نمیره که نمیره من خسته شدم دیگه چیکار کنم؟؟؟