بچه ها من تازه ازدواج کردم ۵ ۶ ماهه
الان اولین مسافرتمه با شوهرم میخوایم بریم
خانواده شوهرمم باهامونن
من همشونو دوست دارم چون خیلی باهام خوبن
ولی میگن تو سفر باید هرکسیو شناخت راست میگن.
ازشانس بد من پدرشوهرم اومده توماشین ما برادرشوهرم.
از همون لحظه اول امروز صبح که راه افتادیم دلمو شکست.
به محض اینکه آفتاب زد پدرشوهرم گفت تو بیا بشین جلو افتاب میزنه توصورتم.
بعدش منو فرستاد جلو اتقد بهم برخورد که خدامیدونه.
انقد افتاب بهم خورد که ببخشید گلاب بروتون اسهال و استفراغ گرفتم.گرمازده شدم.دارم میمیرم
بعدش شیشه رو میزنم پایین میگه بزنین بالا.
بعد میگه کولر روشن کنین
کولر خاموش کنین
دیوونه شدم
گوه بخورم دیگه من با این برم جایی