من که به این نتیجه رسیدم مردم کشورمون همین کیفیت و وضعیت حقشونه چون از ماست که بر ماست
دقیقاااا،،همسر من یه بار بهم گفت چه من خیانت کنم،،چه تو خیانت کنی فقط خودمون مقصریم،،نمی شه بگیم همه خوب بشن تا وفا دار بمونیم،،این که همه خوب باشن وفا دار بمونیم ارزش نداره،،تو سختی و آلودگیه که پاک موندن با ارزشه.
هر چی بیش تر می گذره،بیش تر به این شعر می رسم که می گه:غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد....//خدا گر پرده بردارد ز روی کارِ آدم ها....چه شادی ها خورد بر هم....چا بازی ها شود رسوا....یکی خندد ز آبادی....یکی گرید ز بر بادی....یکی از جان کند شادی....یکی از دل کند غوغا....چه کاذب ها شود صادق....چه صادق ها شود کاذب....چه عابد ها شود فاسق....چه فاسق ها شود عابد....چه زشتی ها شود رنگین....چه تلخی ها شود شیرین....چه بالا ها رود پایین....عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد!! //سر بر شانه ی خدا بگذار،تا قصه ی عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت،به رقص درآیی،قصه ی عشق،انسان بودن ما ست!!//
شما خیلی از خیانت دفاع میکنی من نیازی به دلسوزی شما ندارم خداروهزارمرتبه شکر نه باشوهرم نه باهیچکس ...
من از خیانت دفاع نکردم من از منطق و شعور و عقل داشتن دفاع کردم که شما از درکش عاجزین.
هر چی بیش تر می گذره،بیش تر به این شعر می رسم که می گه:غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد....//خدا گر پرده بردارد ز روی کارِ آدم ها....چه شادی ها خورد بر هم....چا بازی ها شود رسوا....یکی خندد ز آبادی....یکی گرید ز بر بادی....یکی از جان کند شادی....یکی از دل کند غوغا....چه کاذب ها شود صادق....چه صادق ها شود کاذب....چه عابد ها شود فاسق....چه فاسق ها شود عابد....چه زشتی ها شود رنگین....چه تلخی ها شود شیرین....چه بالا ها رود پایین....عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد!! //سر بر شانه ی خدا بگذار،تا قصه ی عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت،به رقص درآیی،قصه ی عشق،انسان بودن ما ست!!//
باور کن همشون مورد خشونت کلامی و جسمی و جنسی قرار گرفتن و اینجوری میخوان خودشونو اروم کنن دلم براشون ...
دلت نسوزه اصلاً،،دلت برای خودمون بسوزه که به خاطر طرز فکر اینا زیر دست قانونی هستیم که مرد سالاری توش موج می زنه،،اینا خواسته تن به این چیزا دادن ولی ما نا خواسته کنار همچین آدمایی تو این جامعه زندگی می کنیم.
هر چی بیش تر می گذره،بیش تر به این شعر می رسم که می گه:غرض رنجیدن ما بود از دنیا که حاصل شد....//خدا گر پرده بردارد ز روی کارِ آدم ها....چه شادی ها خورد بر هم....چا بازی ها شود رسوا....یکی خندد ز آبادی....یکی گرید ز بر بادی....یکی از جان کند شادی....یکی از دل کند غوغا....چه کاذب ها شود صادق....چه صادق ها شود کاذب....چه عابد ها شود فاسق....چه فاسق ها شود عابد....چه زشتی ها شود رنگین....چه تلخی ها شود شیرین....چه بالا ها رود پایین....عجب صبری خدا دارد که پرده بر نمی دارد!! //سر بر شانه ی خدا بگذار،تا قصه ی عشق را چنان زیبا بخواند که نه از دوزخ بترسی و نه از بهشت،به رقص درآیی،قصه ی عشق،انسان بودن ما ست!!//
داداش بیخیااااال اینجوری که از فردا همه راه میرن خیانت میکنن چه حرفیه اخه چه زن چه مرد باید قشنگ ادب بشن که درس عبرت بشن برای بقیه کتک نخوره همین خانم یهو فردا میاد تور پهن میکنه تو زندگی خودت.....
والا من یه جمله گفتم خیانت توجیه نداره شما پریدی بمن و پای همسرمم وسط کشیدی که اعتماد نداری فلان..بم ...
من به شوهرت چه کار دارم تو گفتی اگه یکی مثل این زنه میومد تو زندگیت خودت میکشتیش منم گفتم به کشتن کسی راضی نیستم و به همسرم اعتماد دارم بعد شما شروع کردی به اینه از شوهر و زندگیت تعریف کردن و به من گفتی زندگیتو جمع کن و از این حرفها فراموشی دارین