پدرشوهرم خیلی ادا در میاره از خودش جلو من. بی محلی میکنه بهم به شوهرم میگه زن ذلیل میگه وقتی تنهایی لازم نیست حتما واسه خودت ناهار شام درست کنی یه چیزی همینجوری بخور فک میکنه پسرش نباید واسه من خرج کنه توقع داره تمام درآمد زحمت کشیده ی خودمو دو دستی بدم پسرش.مادرشوهرم میگه بیاین شهر خودمون شوهرت هم یه درآمدی از فلان جا در میاره همون بسه براتون(منظورش اینه که من حقوقمو تماما بزارم واسه خونه حالا پسرشم رفع تکلیفی یه کاری کنه) یهو میزنه زیر گریه میگه چرا به بچم(بچه من)شیرخشک میدی بهم میگه غذا بهش بده شیرخشک نده بخاطر هزینش میگه شعور نداره بدن بچه به شیر نیاز داره میگه نمیخواد لباس بخری موهاتو رنگ نکن پدرشوهرت بدش میاد