سلام بچه ها جان
الان همسایه روبرویی که یه زن آبرو دار باشخصیت هستند اومده بود تو راه پله اشک می ریخت گفتم بیا بالا پیش من تنهام اومد پیشم براش چای آوردم براش گفتم حاج خانم خدا بد نده چی شده، گفت پسرهام بیچاره ام کردند اینقدر سر و صدا کردند و اذیت کردند، ( متوجه شدند پسر کوچیک خانواده سیگار میکشه و احتمال میدن چیزی استفاده کنه) داشت سکته میکرد و اشک می ریخت.
گفتم براش اینجا تایپیک بگذارم برای سر به راه شدن جوان ها با هم صلوات بفرستیم.
اگه کسی هم چیزی دعای و ... میدونه بگه من بهشون بگم انجام بدن چون سواد نداره.
امشب از مادر بودن ترسیدم.