نه بابا
عشقم میگه وقتی رفتیم باید کمک کنی همه کاررو نکنی ولی کمی کمک کنی منم میگم اگه از اول کار کنم براشون عادت میشه اگه یه بار کارنکنم میخوان حرف کنن و گفتم من نمی تونم کار کنم بقیه بیان بشینن میگه نه من نمیزارم ببینم اینطوریه بهشون رک میگم و توروهم نمیزارم دیگه کار کنی
بنظرت با این حساب اولین بار ها که رفتم چیکار کنم؟
ببین کلا خونه مادرشوهر واینا فقط درحد کمک تو سفره انداختن واینا باشه بیشتر ازین توقعی میشن البته من چون دختر ندارن تو ظرف شستن کمک میکنم ولی مثلا مادربزرگه شوهرم خونش نزدیک مامانم یعنی مامانم شهرستان 5 ساعت فاصله داریم هروقت میرم شهرستان یه طوری برخورد میکنه که باید بیای اینجا بمونی کارام بکنی منم رک میگم اومدم مامانم ببینم وقت ندارم جایی برم شوهرمم منو نمیبره
الان شما تو مرحله خاستگاری هستید یا آشناییه قبلش؟
ببین اون باید راستشو بگه اگه نمیتونه حرفشو بزنه بعدا برات مشکل ایجاد میشه تو زندگی
کلا زندگی زیر یه سقف خیلی خیلی خیلی فرق داره با رابطه ی قبلش حتی موقعی تو دوران عقد هستی بازم نمیدونی زندگی چجوریه
الان نظر نامزدت چیه؟ میخواد بگه یا سپره به تو یا میخواد کلا پنهانش کنید؟
آشنایی
نه میخواد بگه چیزای دیگه رو بعضیا رو گفته ولی سن نپرسیدن اینم نگفته چون جدی ننشستن حرف بزنن فعلا
میدونم فرق داره ولی باز اینطوری خیلی بهتر از ازدواج سنتی هست اینطوری باز کم و بیش با طرف آشنایی اخلاقاش رو میدونی ولی سنتی هیچی ازش نمیدونی ویهویی میاد تو زندگیت ترسناکه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
