منو و شوهرم دوماهه زندگی مشترکمون رو شروع کردیم تمام سعی خودمو کردم همیشه آراسته باشم خونمون همیشه مرتب باشه رو تخت خواب چیزی کم نزارم مستاجریم و تا تونستم کمک حالش بودم اما تازگیا راحت دلمو میشکنه
دیشب از راه اومد هرچیزی رو بهونه کرد از یکم شفته شدن برنج تا آرایش نکردن من چون زود اومد خونه و من نمیدونستم
حالا هم حرف میزنیم ولی مثل همیشه نیس منم دیگه اهمیتی نمیدم و عادی برخورد میکنم اما تو دلم یه غم بزرگ نشسته
شما باشید جای من چیکار میکنید؟