هرکی راهی بلده توروخدا بگه طبقه بالاشونیم خیلی وابسته س بهشون یه نوزاد ۲۰ روزه دارم بهم بیمحلی میکنن به خانواده م توهین میکنن ازشون بدم میاد وسکوت میکنم جلو جشم شوهرم پدرش به خودم و مادرمم بی احترامی کرد با اینکه میدونه حق با منه که ناراحت باشم اصلا نمسخواد اونارو مقصر بدونه کار به این چیزا ندارم فقط میخوام وابستگیش کم بشه یا منو ببره مستاجری طبقه بالاشونم خودمون با پول طلا وبدبختی ساختیم کاش نمیساختیم حالا میخوام برم مستاجری،طبقه بالاهم باشه برا خودشون شوهرم زیر بار نمیره اگه راهی بلدین بگین
یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
بهت حق میدم منم الان ۸ ساله ازدواج کردم از همون اول وابسته خانوادش بود هنوز هم فرقی نکرده ما خونمون هم جداست و پیش هم نیستیم ولی بااین وجود به شدت بهشون وابسته اس و اگه اونا بهم چیزی بگن پشت اونا درمیاد بااینکه مقصرن،منم راهی بلد نیستم ولی حتی اگه خونتون هم جدا باشه بازهم همسرت وابستشون هست
اونقدری خسته م از دستشون نمیخوام جواب بدم دهن به دهن بشم فقط میخوام برم به شوهرم میگم مهریه نمیخوام فقط بچه مو بده طلاق بگیریم میگه نه میگم ازینجا بریم میگه نه میگم خانواده ت خسته م کردن میگه نه میگم یه هفته نرو پیششون میگه نه،خسته م اونقدری اثر گذاشتن روم که دوماهه اصلا از شوهرمم خوشم نمیاد هرشبم غر میزنم بلکه یا منو ببره مستاجری یا طلاقم بده فایده نداره
من ۱۳ سال با مادرشوهرم بودم الان ۲ سال جدا شدم شوهرم خیلی خانوادش دوست داشت من کاری نداشتم البته خیلی احترامشان داشتم من مثل شوهرم رفتار میکردم عین دختر خودشون طرز صحبتم هروقت میرفت ناهار شام منم میرفتم حتی اگر شام یا ناهار داشتیم عدام میبردم واقعا سیزده سال ازمن راصی بودن الان به من میکن برگرد خونت بده اجاره بیا پیش ما اان شوهرم نمیره من دوست دارم