روز اول آشنایی و دیدار اول با همسرم یادمه ازش پرسیدم تا حالا کسی رو عمیقأ دوست داشتی و نشده ک بهم برسید
گفت آره 9 سال ازم کوچیکتر بود و بهم حس برادرانه داشت واسه همینم نشد ،
الان که ازدواج کردیم من می‌دونم که اون دختر کیه و از فامیل های خیلی نزدیک شونه
توی این مدت 2 سال ازدواج مون گاهی به نگاه های همسرم مثلا توی مهمانی ها ب اون دختر حساس میشدم
خب
و این ناراحتی حتی توی رفتارم بروز پیدا میکرد جوریکه همسرم متوجه میشد و قسم میخورد که من الان فقط به تو فکر میکنم نه هیچ دختر دیگه ای
من هیچوقت از طرفم نمیپرسم و خیلی بدم میاد بخواد خودش هم در مورد رابطه قبلش حرفی بزنه
اگر هم بگه،
دیگه نمیخوامش 🙂
حالا من باردارم و یه پسر داریم هیچ وقت درباره اسمش تا حالا نظر نداده بود تا اینکه امشب کلی گیر دادم که تو هم یه اسم بگو گفت
مثلا سلمان قشنگه
سلیمان قشنگه و اینا دقیقا اول اسم همون دختر هست که با حرف س شروع میشه
منم واقعا اون لحظه دوباره حساس شدم و گفتم اینهمه اسم قشنگ اینا قدیمیه حالا چرا با س شروع بشه
گفت پس چی با حتما باید با آ شروع بشه
منظورش اول اسم من بود!!!
حالا نمی‌دونم واقعا این حساسیت بی‌جای منه یا واقعا اون هنوزم ته ذهنش به اون دختر فکر می‌کنه
شما بودید چه فکری می‌کردید راجع بهش ؟
