بچه ها من یه ساله روانن از طرف جاریم و شوهرش اذیت میشم اونا به پسرمم حسودی میکنن برادرشوهرم علنا دعوا انداخت توو خونواده که به پسر من توجه میشه و کسی به دخترای اون توجه نمیکنه! اما اصلا اینطور نیس!! حتی پارسال تولد پسرمو بهم زدن با دعوای مسخرشون. پدرشوهرم عوض اونا از من معذرت خاست منم به شوهرم گفتم فقط بخاطر تو میمونم اینجا( ساختمونخونوادگیه) و باهاشون در ارتباطم چون نمیشه بریم جای دیگه اجاره. امروز جاریم اومده در خونمون به پسرم گفته بیا بالا با دخترم بازی کن پسرمم دوست داشت بره رفت. شوهرم اومده میگه عصر هم ۳ تا دختر اون بیان پایین منم گفتم نمیدونم بعد دعوا شد گفت پسرمون همبازی لازم داره تو بخاطر اومدن بچه ها ناراحتی!! ( هفته پیش بچه های اون خونه ما بودن) باورم نمیشه شوهرم چطور اینهمه اذیت اونارو فراموش میکنه میاد به من همچین حرفی میزنه؟؟ بخدا خسته شدم شما حق رو به من نمیدین؟!؟؟
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
من حق رو به هیچ کسی نمیدم چون نمیدونم تو اون ساختمان چه خبره، فقط ایکاش این رسم غلط زندگی ی مادر شوهر و عروس و جاری تو ی ساختمان برداشته میشد که اینقدر مشکل پیش نیاد. دوست عزیز مهم نیست حق با کیه مهم اینه که این جو بینتون اینقدر مسموم و بد شده که زندگی همه رو بهم ریخته کاش راه حل اساسی برای این مشکلات پیدا میکردین
من حق رو به هیچ کسی نمیدم چون نمیدونم تو اون ساختمان چه خبره، فقط ایکاش این رسم غلط زندگی ی مادر شوه ...
مادرشوهرم خودش این ساختمون زندگی نمیکنه ما دوتا عروس رو انداختن یجا تازه همه کارای ساختمونم با شوهر منه اونا هیچ کاری نمیکنن ماشینشونم حتی شوهر من میندازه پارکینگ شب ها