خب چیشد اخرش میخوام خونمون بهم نخوره وگرنه قرار مدار عقدو میزارن
هیچی دیگه دوباره سه روز بعد رفتیم آزمایش دادیم اوکی شد ولی اینکه چی بخوری خونتون بهم نخوره نمیدونم والا مگه اینکه نذر و نیاز کنی تا جدی جدی خونتون نخوره به هم ولی به نظرم به پسره با زبون خوش و مظلوم نمایی و گریه بگو دوستت ندارم نمیخوامت خونوادم به زور میخوان منو بهت بدن چجوری میخوای با کسی باشی که دلش باهات فقط جسمش مال تو میشه اما فکر و قلب و احساسش هرگز
کاربریم از بهمن ۱۴۰۱ به دوستم قرض دهده بودم تاپیکاش برا من نیس راجبشون چیزی نمیدونم راجب عمل معده و.... الانم باهاش کات کردم کاربری جدیدشم ندارم ارش سوالتون بپرسم لطفا سوال نپرسین ازم مرسی
من خاله م زوری دادنش حتی یادمه روز عقدش رفت انباری بیرون نمیومد به بدبختی اوردنش بیرون.همش میگفت نمیخوامش زشته،سیاهه،دوستش ندارم و...اما پدربزرگ من خیلی دوست داشت داماد رو..خلاصه ازدواج کردن الان خیلی سال میگذره یعنی جون خاله م بند به شوهرش..اینقدر که این مرد خوبه ازهمه نظر..همش میگه چقدر خر بودم که نمیخواستمش.. الان بچه بزرگ خاله م امسال نامزد کرد یعنی حساب کن تمام این سالها حتی یکروز هم پشیمون نشد که چرا بله گفت همش میگه خدا بیامرز بابامو که زوری منو داد
البته نمیدونم این راهکار میشه یانه اما به نظرم روزی که رفتی ازمایشگاه به مسئول اونجا یواشکی بگو ازش خواهش کن که دخل ببره تو ازمایش البته بازم میگم نمیدونم بکنن یانه..حالا تو بگو شاید دلش سوخت و قانون شکنی کرد