خودم سوتی دادم.
با دوستای همسرم بیشتر شبا میریم بیرون. یکی از دوستامون نسبت دوری با مادر شوهرم داره. نمیخواستم مادر شوهرم و خواار شوهرم بفهمن که اونم همراه ما میاد..
من حواسم نبود داشتم تعریف میکردم برا خواهر شوهرم یهو گفتم شیوا خیلی نگران مامانشه
همش از سمیه اطلاعات پزشکی میگیره.
یهو گفت سمیه؟؟؟
ببین یخ کردم
نمیدونیتم چی بگم
خوب شد پشت سرمبود وگرنه از صورتم میفهمید🤭
گفتم اره
خواهر نفیسه دوستمون.