تو دوران بارداری شوهرم ولم کرد رفت و تنها رفتم برای زایمان بعد اینکه بچمم دنیا اومد یکسره زاج با یه بچه دو سه روزه تو بغلم تو راه پله های دادگاه و پاسگاه بودم الانم‌که دخترم یکسالشه بچه شیر میدم بابام مرده خیلی دنیا برام بی ارزش شده فقط میخام بمیرم بخاطر دخترم تا حالا دووم اوردم
از قدیم هم زائو شکمشو می‌بست .وشیر دادن هم شکم وبدنو جمع می‌کنه .
من سز بودم واقعا نتونستم اوایلش خوب ببندم بخاطر بخیه ها .شیر خشکی بود وبزور تادوماه شیر خودمو دادم . و سه سال طول کشید که شکمم جمع وتخت بشه
.به مرور زمان ورم و پف زایمان میره .الان شما طبیعیه که کامل وسریع برنگردی به حالت قبل یارداری
نه تازه میگه زن جوون میخام بگیرم‌من خودم ۲۸ سالمه اون ۳۶ سالشه میگه میخام دختر ۱۸ ساله بگیرم من چون یه خاهر معلول دارم یه مادر پیر بابام تازه مرده اجاره نشین هم هستیم خرج اونا گردن‌من افتاده میگه شکایت میکنم بچه تو شرایط سخت بزرگ‌میکنی ازت میگییرمش طلاقت میدم نمیدونم چه گناهی کردم دارم اینجوری تاوان‌پس میدم خدا داره با گرفتن عزیزهام‌تنبیه ام‌میکنه
تا یکماه دوران طلایی ومهم بستن شکم بنده حتما ببند
چون الان شیرخشک با شیشه میخوره مکانیسم مکیدنش با سینه شما فرق می‌کنه و گیج میشه طفلی . من از همون لحظه شیر نداشتم وارثی. طبع بدنمون اینطوره خودمم شیر خشکی بودم متاسفانه.به زور ودرد وزخم میدادمش وگاهی همون سینه خشک بی شیر رو میدوشیدم . خدا براتون نگهش داره.وشمارم برای اون.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
