چند روز پیش از یکی از دوستاش بهم گفت که فائزه رفته خونه دوس پسرش من واقعا شوکه شدن
اصلا نمیدونستم دخترم دوست پسر داره الا واقعا فکرم مشغوله که واسه چی رفته هرچی ازش میپرسم میگه توچی کار داری زندگی خودمه مگه اصلا من براتون مهم😐
امروزم یهو رفتم تو اتاق دیدم تیغ دستشه و دستشو خونی کرده تیغ زده یعنی درما خشکم زدش خیلی دعواش کردم یعنی اگه بابش بفهمه کتکش میزنه بااینکه تا حالا نازک تر از گل نگفته بهش فکر نمیکنه دخترش اینطوری باشه یعنی دوتا دستشو تیغ زده از توی کمدش سیگار پیدا کردم یعنی دارم دیونه میشم دیونه دخترم خیلی خوب بود ولی یکدفعه نه ودس خوند و ارتباطش باما سرد شد حالا ذهنم بشدت مشغوله واسه چی رفته خونه دوست پسرش
وقتی بهش میگم گوشی و ازت میگیرم میگه خودمو میکشم سربه سرم نذار واقعا نمیدونم
دارم دیونه روانی میشم