خوابه ازمابهترون 😊😃✌️

شما به هم درخواست بدین

سلام خوبی یاسی!؟

دخترت خوب شد ان شاءالله؟ 

حالا نه تو نه سمیه جوابمو نمیدید، نمیدونم واقعا دلیلتون چیه... ولی بدونید من فقط برای شما دوتا اومدم! اگه میدونستم اینجوریه بدتر جوابمو نمیدید حتی یه علائمی از خودتون نشون نمیدید💔 نمیومدم، کم بدبختی دارم باز شما ها هم اینجور کنید باهام باشه ایرادی نداره💔🚶‍♀️

سلام!

عجب فکرشو نمیکردم همچین تفکری از من داشته باشی 

من شمارو بازیچه خودم کردم؟ من خودم این همه بدبختی دارم بعد بیام شماهارو بازیچه خودم کنم؟ راست بود تو یه تایپک یه نفر گفت که اینجا دردودل نکنید غماتونو، بدبختیاتونو و...  به کسی نگید بدتر بهتون ضربه میزنن واقعا راست گفت حالا رسیدم به حرفش 

بیش از حد ناراحت شدم از حرفت فکر میکنی قلب یه دختر جوون چقدر تحمل این همه سختی و درد و رنج و این حرفا رو داره؟ فکر میکنی منم مثل شما خیلی مقاومم؟ قلبم از یک تیکه سنگه؟نه من اینجوری نیستم، یه ادم به شدت احساساتی هستم... 

به هر حال من نمیدونم شماها چه جوری پیش خودتون همچین فکری کردید ولی دیگه ارزشی نداره برای حرفی که زده شده و طرف قلبش خورده خورد شده کاری کرد حتی اگه طرف حرفشو پس بگیره ولی این حرفش توی یه گوشه از قلبش میمونه تا اخر عمرش و یادش نمیره.... 

بالاخره دوست نداشتم اینجوری پایانش بدید ولی خودتون خواستید دیگه:)💔

موفق باشید خدانگهدارتون

عزیزم میشه درخاست دوستی منو قبول کنی پیامت بدم لطفا

منم زیاد خواب جن میبینم اکثرا توخوابم باهام دوست میشن از زندگی هاشون میگن  ولی یه بار تو بیداری شب از یه جاده رد میشدیم وسط بیابون تو دل تاریکی پنج نفر بودیم  همش اسم یه جن که زمان اماما بوده میاوردمو و بقیه که تو ماشین بودنو میترسوندم مثلا میگفتم ای فرزندان فلانی خودتو نو به ما نشون بدید خلاصه هیچ اتفاقی نیافتاد ولی شب که برگشتیم رفتیم بخوابیم 

یهو از خواب بیدارم کردن قیافه ای نمیدیدم فقط نوشته جلو چشام میومد و میرفت نمیتونستم نوشته هارو بخونم اما خیلی انرژی بدی داشتن خیلی اذیت شدم بقیه هم بیدار شدن اما من نمیتونستم از اون نوشته ها خلاص بشم یه حالت عجیب عذاب میکشیدم هر چقدر سوره میخوندم فایده نداشت 

تا صبح هوا روشن شد خوب شدم