از سال ۹۸
وقتی با اون دختر عموی هیزش وارد رابطه شد
هر بار و هربار یه خنجر دتغی تو دلم فرو کرد
وقتی مامانم رو تخت بیمترستان بود و بابام به خیانتش ادامه می داد
وقتی مامانم فشارش بلا می رفت بابام به خوشی های سفرشون فکر می کرد
حق داری
بنظرم با یه مشاور خوب صحبت کن
چندسالته؟
خواهر و برادرم داری؟
می خوام فردا بهش پیام بدم
بگم بابا ممنون که بهم یاد دادی به هیچ کس اعتماد نکم
ممنون که بخاطر خیانت های تو.
من نتونستم کودکی
کنم
ممنون بخا طر خیانت های تو
هر روزی که از مدرسه بر می گشتم می تر سیدم یه بلای سر مادرم بیاری
ممنونم که ریدی به زنگی مشترکم که نمی تونم اعتماد کنم
روز دختر خیانت دیده مبارک
پنجشنبه که باهاش مثلا رفته بودم خوش گذرونی
ای زنه کثافط دو بار زنگ زد و بابام رد داد
بعد اومد گفت با همکارم میرم مسافرت
البته هر چن که می تونستم دروغ میگه
والان که فهمیدم
با اون زنه رفته
الان عکساهای که گرفته بودن و دیدم
با اون حال مادرم و و من
مارا تنها گذاشته بود و رفته بودن مسافرت
ببین
این مسئله به تو مربوط نیست
ما تو خانواده های ایرانی همش یاد گرفتیم فضول زندگی هم باشیم(عذر میخوام که این لفظو به کار بردم)
زندگی پدرته.به تو مربوط نیست
تو به چشم پدر نگاهش کن و اگه از وظیفه پدری برات کم گذاشت ازش گله کن.
من به عنوان کسی که سالها این رنجو کشیده بهت دارم میگم
روزهایی که بچه مدرسه ای بودم و آروم اشک میریختم وقتی میرفتم پیش مامانم میگفتم بیخیاااال باباااا.توام گیر میدی هااا.ولی تو خلوتم به مادرم حق میدادم
هنوز برای مادرم غمگینم اما واقعا به من چه؟؟؟؟؟؟؟
۲۶ سال خیلی دیره برا اینکه بخوای کنار بیای
من الان ۲۸ سالمه و زندگی خودمو دارم
توام زودتر به خودت بیا.واقعا به تو چه زندگی شخصی پدرت و زندگی زناشویی پدر و مادرت؟؟؟
می دونی نمی تونم خودمو نگه دارم از ۹۸صبر کردم هر بار که می خوام بگم
نمی تونم
اما این حق من و مادرم نیس
حق من نیست که نمی تونم به کسی اعتماد کنم
حق اون پسری که ۱۷سال با هر دردم ساخت نیس که نمی تونم بهش اعتماد کنم
افرادی که پدر یا مادرشون رابطه خارج از خانواده دارن اغلب توی ازدواج دچار بی اعتمادی میشن. سعی کن اگه نمیتونی مشاور بری حتما در موردش سرچ کنی، اگاهیت رو نسبت به روانت و اسیب هایی که خوردی بیشتر کنی تا بتونی بهتر افکار و احساساتت که اذیتت میکنن رو بشناسی. وقتی متوجه باشی این احساس بد مربوط به کدوم اسیب کودکیه بیشتر میتونی کنترلش کنی . شاید حس تنفر حتی از خودت پیدا کنی که دختر این پدر هستی، ولی بدون که هر ادمی شخصیت مستقل خودشو داره و پدرت جزیی از تو نیست و تو هم جزیی از اون نیستی، سعی کن اگه بچگی خوبی مداشتی، اگه خانواده خوبی نداشتی، اسن کمبودا رو تبدیل به کینه نکنی، تبدیلش کن به عشق و برای خونواده خودت خرج کنی منظورم همسر و بچه خودت هست اگه داری، خونواده خودت رو بساز،دیگه تو اون خونه نیستی پس خونه‌ی خودتو بساز اون جوری که دوست داری پر از عشق پر از محبت و سرشار از ارامش . پدرت رو به حال خودش رها کن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
28 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
28 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز