قبلا تاپیک زدم برام دعا کنید خیلی گرفتارم الان همون مشکلات باقیه نمی دونم خوشحال باشم که شوهرم از ی خطر بزرگ نجات پیدا کرد یا به خاطر بلایی که سرش اومده ناراحت باشم
دیشب نپرسید چرا تو ی حادثه بینی ش شکست
7 8 ساعت خونریزی داشته منم به دلیل اینکه مادرم اثاث کشی داره ی شهر دیگه هستم
نگین چرا شوهرمو تنها گذاشتم چون مامانم خیلی بهم خوبی کرده و الانم دست تنها واقعا نمی تونست شوهرم مشکلی نداره
توروخدا دعا کنید من واقعا دیگه تحمل مشکلات ندارم اینجا بغض کردم و نمی تونم گریه کنم واقعا تو شرایط خیلی سختی هستم حادثه دیشبم حالمو بدتر کرد