همکلاسی پسرم یمدت خیلی توجه میکرد البته همیشه اینطور بود که با من از بقیه بهتر بود اما من اهمیت نمیدادم.
تا اینکه یمدت اهمیت دادنش خیلی بیشتر شد مثلن یبار اخر کلاس بود اومد من ردیف اول نشسته بودم جلوی من ایستاد زیر چشمی داشت بهم نگاه میکرد و فکر میکرد من حواسم نیست منم یکم بعدش نگاهش کردم و بهم لبخند زد و عاشقانه نگام کرد و منم خجالت کشیدم سریع سرمو انداختم پایین. بعدش ازون به بعد تیپش عوض شده بود تیپ میزد صورت و موهاشو هر روز اصلاح میکرد استاد هم اذیتش میکرد میگفت اره مشکوک میزنی خیلی بخودت میرسی و ازین حرفا. خلاصه یمدت خیلی توجه میکرد و منتظر بود من توجه نشون بدم یا تمایل نشون بدم. منم ازش خوشم میومد مخصوصا بعد از اون نگاه. و اینکه البته پسر خوبی هم هست. اما تصمیم گرفتم روی خوش نشون ندم و درسمو بخونم و اونم بیخبال شه. یمدت اصلا توی دیدش نمینشستم جوری مینشستم که منو اصلا نبینه و اصلا توجه نمیکردم. یه پسر دیگه هم هست خیلی توجه میکرد و من اصلا ازش خوشم نمیومد اما همونی که خوشم میومد ازش متوجه شده بود و خیلی اعصابش خورد میشد وفتی میدید اون توجه میکنه. بعد از همه اینا امروز به حالت عادی که قبل از اون مدت داشت که فقط باهام خوب بود اما زیاد حساس نبود برگشته بود. حتی استادم بهش گفت که اره یمدت خیلی تیپ میزدی الان مثل اول شدی و فلان.
اما حس میکنم هی شل کن سفت کن میکنه چون یه دیقه خوبه یه دیقه بده
این چه وضعشه مگه مریضه 😑 هی ذهنمو درگیر میکنع
گاهی هم تیکه میندازه و خیلی اروم میگه که داره از کنارم رد میشه فقط خودم بشنوم البته تیکه درمورد درس و ایناست چیز بدی نیست.
خودم یمدت بی محلی کردم اما حالا ذهنم خیلی درگیره چکار کنم 🥲.
