2777
2789
عنوان

داستان زندگی واقعی نرگس

1769 بازدید | 5 پست

نرگس متولد ۸۱ بود و در خانواده فقیر روستایی زندگی میکرد دخترکی خجالتی و کم رو ی بود نرگس کم کم بزرگ تر میشه و به دوران نوجوانی میرسه 

پسر همسایه که پانزده سال از نرگس بزرگتر بود و پولدار بود به خواستگاری نرگس شانزده ساله میاد 

. نرگس راضی نمیشه و نمی‌خواد با او ازدواج کنه و لی پدر نرگس او رو مجبور می‌کنه که جواب مثبت بده . 

نرگس هم جواب بله رو میده .نوروز سال ۹۷ عروسی نرگس و پسر همسایه برگزار میشه 

نرگس از او می‌ترسه شبا اصلا پیشش نمی‌خوابه پسر همسایه تا یک ماه تحمل می‌کنه و بعد اعتراض می‌کنه و نرگس رو کتک می‌زنه 

نرگس میگه من قصد ازدواج نداشتم پدرم منو مجبور کرد باهات ازدواج کنم 

پسر همسایه بعد از سه ماه نرگس طلاق میده و 

نرگس به خونه مادر و پدرش برمیگرده . 

بعد از یک سال پسر یکی از فامیلای نرگس به خواستگاری نرگس میاد نرگس قبول می‌کنه و همدیگر خیلی دوست داشتن . حمید و نرگس خیلی عاشق بودند حمید به سربازی رفت و تا بعد از تمام کردن سربازی با هم ازدواج کنند . نرگس هم جمع کردن و خریدن جهیزیه خودش میشه . خودش پولاش جمع میکرد تا همه جهیزیه رو کامل بخره .

بلاخره دوسال گذشت و دو سه ماهی باقی مانده بود که حمید یربازیش رو تمام کنه 

دختر خاله نرگس هم تازه زایمان کرده بود و همه فامیل و آشنایان به خونه ی دختر خاله نرگس میآیند نرگس و مادرش هم همونجا بودند . شب که میشه یه خانمی از که فامیلای دور نرگس بوده به مادر نرگس میگه دخترت رو درست کن و با شوهر من در ارتباط هست و هر روز به او چت می‌کنه . 

نرگس میگه من اصلا با شوهرت حرف نمی‌زنم تو داری به من تهمت میزنی 

مادر نرگس قضیه رو به دایی نرگس میگه 

و دایی نرگس عصبانی میشه و نرگس رو کتک می‌زنه. نرگس گریه می‌کنه من هیچی چت با شوهر او نکردم و به من تهمت میزنه . دایی نرگس گوشی نرگس رو ازش میگیره و میگه تو دیگه حق نداری از گوشی استفاده کنی. 

روز بعد دو باره همه به خونه دختر خاله نرگس میروند نرگس هم با مادرش قهره باهاش حرف نمیزنه . عصر میشه و مادر نرگس متوجه میشه که نرگس تو خونه نیست هر چه از خواهرش و دیگران می‌پرسه نرگس ندیدی. همه میگن ما از نرگس خبر نداریم شاید رفته خونت . مادرش می‌ره خونه . نرگس داخل خونه هم نیست همه اتاق ها رو میگرده او رو پیدا نمیکنه . در حموم از داخل بسته هست هرچه در حموم میزنه که نرگس تو اینجا هستی هیچ حرفی نمیشنوه. 

داداش و دایی نرگس درب حمام میشکنند وای نرگس خودش رو با روسری خلق آویز کرده بود نرگس در سال ۱۴۰۱برای همیشه چشماش بست و در جیبش کاغذی بود که نوشته بود من همیشه پاک بودم و عشق پاک رو دوست داشتم همه شما اون تهمت باور کردی من دیگر تحمل این حرفا رو ندارم 

فردا یک سال میشه که نرگس از دنیا رفته است 

  نه من آنم که تو دانی نه تو آنی که من دانم  

بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش!
پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم می‌خوای شروع کن.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   آرزو_1388  |  2 ساعت پیش
توسط   honye_ella  |  14 ساعت پیش
توسط   vittozahra  |  14 ساعت پیش