نرگس متولد ۸۱ بود و در خانواده فقیر روستایی زندگی میکرد دخترکی خجالتی و کم رو ی بود نرگس کم کم بزرگ تر میشه و به دوران نوجوانی میرسه
پسر همسایه که پانزده سال از نرگس بزرگتر بود و پولدار بود به خواستگاری نرگس شانزده ساله میاد
. نرگس راضی نمیشه و نمیخواد با او ازدواج کنه و لی پدر نرگس او رو مجبور میکنه که جواب مثبت بده .
نرگس هم جواب بله رو میده .نوروز سال ۹۷ عروسی نرگس و پسر همسایه برگزار میشه
نرگس از او میترسه شبا اصلا پیشش نمیخوابه پسر همسایه تا یک ماه تحمل میکنه و بعد اعتراض میکنه و نرگس رو کتک میزنه
نرگس میگه من قصد ازدواج نداشتم پدرم منو مجبور کرد باهات ازدواج کنم
پسر همسایه بعد از سه ماه نرگس طلاق میده و
نرگس به خونه مادر و پدرش برمیگرده .
بعد از یک سال پسر یکی از فامیلای نرگس به خواستگاری نرگس میاد نرگس قبول میکنه و همدیگر خیلی دوست داشتن . حمید و نرگس خیلی عاشق بودند حمید به سربازی رفت و تا بعد از تمام کردن سربازی با هم ازدواج کنند . نرگس هم جمع کردن و خریدن جهیزیه خودش میشه . خودش پولاش جمع میکرد تا همه جهیزیه رو کامل بخره .
بلاخره دوسال گذشت و دو سه ماهی باقی مانده بود که حمید یربازیش رو تمام کنه
دختر خاله نرگس هم تازه زایمان کرده بود و همه فامیل و آشنایان به خونه ی دختر خاله نرگس میآیند نرگس و مادرش هم همونجا بودند . شب که میشه یه خانمی از که فامیلای دور نرگس بوده به مادر نرگس میگه دخترت رو درست کن و با شوهر من در ارتباط هست و هر روز به او چت میکنه .
نرگس میگه من اصلا با شوهرت حرف نمیزنم تو داری به من تهمت میزنی
مادر نرگس قضیه رو به دایی نرگس میگه
و دایی نرگس عصبانی میشه و نرگس رو کتک میزنه. نرگس گریه میکنه من هیچی چت با شوهر او نکردم و به من تهمت میزنه . دایی نرگس گوشی نرگس رو ازش میگیره و میگه تو دیگه حق نداری از گوشی استفاده کنی.
روز بعد دو باره همه به خونه دختر خاله نرگس میروند نرگس هم با مادرش قهره باهاش حرف نمیزنه . عصر میشه و مادر نرگس متوجه میشه که نرگس تو خونه نیست هر چه از خواهرش و دیگران میپرسه نرگس ندیدی. همه میگن ما از نرگس خبر نداریم شاید رفته خونت . مادرش میره خونه . نرگس داخل خونه هم نیست همه اتاق ها رو میگرده او رو پیدا نمیکنه . در حموم از داخل بسته هست هرچه در حموم میزنه که نرگس تو اینجا هستی هیچ حرفی نمیشنوه.
داداش و دایی نرگس درب حمام میشکنند وای نرگس خودش رو با روسری خلق آویز کرده بود نرگس در سال ۱۴۰۱برای همیشه چشماش بست و در جیبش کاغذی بود که نوشته بود من همیشه پاک بودم و عشق پاک رو دوست داشتم همه شما اون تهمت باور کردی من دیگر تحمل این حرفا رو ندارم
فردا یک سال میشه که نرگس از دنیا رفته است