هزار بار بهم خیانت کرد و بخشیدم بعد هم که فهمیدم با خواهرمو مادرم رابطه داشته تف سر بالا بود به هیچ کس نتونستم بگم منم در جوابش خیانت کردم الآنم میخوام جدا بشم دوتا بچه کوچیک هم دارم چند روز تو هتل میمونم تا کارارو زودتر انجام بده امشب زنگ زده که برگرد من خیانت کردم تو هم کردی حالا برگرد به خاطر بچه ها میگه من دوست دارم هیچ مردی نیس که زنش خیانت کنه بگه برگرد خیلی هم اهمیت میده از روزی که تو هتلم پول میزنه شارژ می‌ریزه حواسش هست به همه چی چند روز پیش تصادف کردم تو حالت طبیعی نبودم به کلانتری کلی پول داد که گزارش نکنن حالت طبیعی ندارم البته مقصر تصادف خودش بود با ماشین افتاد دنبالم شیشه های ماشینمو شکوند منم تصادف کردم الان من نمی‌فهمم معنی این اهمیت دادن ها گریه کردن ها دوست دارم گفتن ها چیه مگه میشه کسی رو دوست داشته باشی و این همه بلا سرش بیاری جریان خیانت هاشم تو تاپیک هام هست خواستین بخونین
خیانت جنسی کردی؟
الان با اصرار هاش دودلم می‌کنه که برگردم از یه طرف دلم خنک شده درد خیانت و فهمیده از طرفی اعصاب خودم به اون زندگی نمیکشه دیگه موندم چیکار کنم یه ماهه اینقد فکر کردم انگار مغزم میخواد منفجر بشه
با خواهر و مادرت؟؟؟؟
من با این آدم کاری ندارم
خواهر و مادرت دقیقا چه موجوداتین؟
فقط مادر و خواهرت اون وسط 🙂
اگه تلافی کردی و اون هم پشیمونه برگرد بخاطر بچه هات
چطور مادر و خواهرت تونستن😳😳😳😳
ددروغه دیگه؟؟
شوهرت بامادرت وخواهرت رابطه داشته؟
شوهرت لاشی وخراب بود مادر وخواهرت چشون بود😐
اجازه بده باور نکنم
بیماره
چی بگم
واقعا دیگه موندم
حرفی ندارم
از نظر روانی مشکل داره
نگو با خواهرم رابطه داشت ، خواهرت یه بچه ۸ساله بوده که این کثافت بهش دست درازی و تجاوز کرده خدا از گناهش نگذره
نمیدونم چی بگم واقعا حتی با مادرت
خواهر و مادر اخه؟ 🥺
به کل تنها میشی بااین دورو بریات
