داداشم ۱۷ سالشه کنکوریه ولی کم درس میخونه اکثرا سرش تو گوشیشه امروز میخواست بره کارت ورود به جلسه امتحانشو بگیره بعدم بره حوزه امتحانیشو نگاه کنه مامانم صبح پا شده با حرص و لجبازی رفتی کارتتو گرفتی برگرد خونه نمیخام با دوستات بری بیرون تفریح کنی معلومه دوستاتم مثله خودتن نه درس میخونن نه چیزی اینم بگم داداش بیچارم به خاطر بی غیرتی و بی عاری پدر گرامی هم کار میکنه هم مدرسه میره اونم کار سخت و طاقت فرسا تا اینا شب سر گشنه زمین نزارن داداشم نه تفریحی داره نه پولی که مثله همسن و سالاش بگرده و...یکم افسرده اس بخاطر شرایط و اخلاق و دعواهای پدر و مادرم مامانمم با حرص میگه چرا درس نمیخونی و...خب بچه وقتی اینهمه کار میکنه دیگه حوصله و توانی براش نمیمونه مادرم هر چقدر که پدرم و خودش هیچ تقصیری قبول نمیکنن از ما خیلی انتظارای بیجا و زیادی دارن میگن صبح تا شب باید کار کنین شبم تا صبح درس بخونید وگرنه بی عرضه این خیلی پررو و وقیحن کوچکترین امکاناتی ام محیا نمیکنن الان برادرم دلش شکسته رفته بیرون چند ساعت هنوزم برنگشته بیچاره خیلی مظلومه اصلا اهل هیچ خلافی نیست فقط تفریحش یکم با دوستاش بیرون رفتنه این رفتار درسته بنظرتون؟
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
اخی...بگردم داداشتو یاد یه کسایی افتادم که مثل داداشت چقدر سختی کشیدن! اگر از داداشت بزرگتری بهتره ...
همیشه بهش میگم که درس بخونه و برای خودش تلاش کنه تا پول بدست بیاره و بره از این خونه وگرنه عاقبتش میشه مثله ما. و منطقی بهش توضیح میدم اونم قبول میکنه ولی مادرم با حرص و عصبانیت کاری میکنه بچه از زندگیش زده بشه خیلی میترسم بلا ملایی سر خودش نیاره چقد اخه به یه بچه ۱۷ ساله فشار کل فشار این خونواده رو دوشه اون بدبخته