منم از تاریکی میترسم، به هیچ عنوان نمیتونم تنهایی بخوابم با اینکه بقیه مثلا تو اتاق یا تو حال هستن، باید پیش یکی بخوابم، نمیدونم چجوری درمان کنم خودمو
سلام قشنگم چشم حتما .من الان متاسفانه ی دختر دارم ک ایکاش من مادرش نبودم نمیخوام مث من بشه نمیخوام اون نباید مثل من بشه اون باید قوی باشه ولی داره منو میبینه ۵ سالشه میفهمه تو ذهنش میمونه کاش بمیرم خسته شدم بقران
مسیولیت مشکل خودت رو قبول کن به چشم بیماری بهش نگاه کن و یه راه پیدا کن که بتونی درمان کنی مشکل مالی داری طلا بفروش کار کن بالاخره یه راهی پیدا میشه که بتونی مشکل مالی رو حل کنی
نمیتونی بگی خب شوهرم ازم خسته شده دیگه امیدی بهم نیست تا وقتی به خودت حق بدی که بترسی وضع همینه تو حق نداری فکر کنی طبیعیه که بترسی و دنبال دلیل باشی که بخوای ترست رو توجیه کنی بگی باد نمیاد پس صدا از کجا میاد و ال و بل
باید درمان کنی خودتو هر طور شده تو قبل ازدواج هم همین بودی اون موقع شوهرت نبود مقصر درمان نشدنت کی بود ؟
دنبال مقصر و حامی نگرد ، شوهرت خسته شده بچه ت رو هم داری ترسو بار میاری به اندازه کافی خسارت زدی دیگه مسیولیت روان خودت رو بپذیر و برو هر طور شده تراپی انجام بده
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
