خوب آقا من و بابام و مادربزرگم تو یه ساختمون زندگی میکنیم و خب رابطمون یجوری بود که خیلی رفت و آمد داشتیم سر همین قضیه ولی یه مشکلی که بود و من میفهمیدم این بود که مادربزرگ من دختراشو بیشتر از بابای من دوست داره و حتی نوه های دختریشو بیشتر از من دوست داره مثلا من خیلیییی به پوشش من گیر میده در صورتی که به نوه های دختریش کاری نداره حالا به هرحال امروز یه اتفاقی افتاد که اعصابم خورد شد 
خب خریدای مادربزرگ من با مدرمه و امروز بزاش میوه گرفته بوده مثل اینکه میوه هاش خراب بود حالا بع اومده بود خونه ما داشت میگفت فلانی من اینارو بریزم بیرون که گفتیم اوکی بعد وقتی رفت من دن دد کار داشتم واستادن ولی صداش از تو راه پله میومد حس کردم گفت خا..ک تو یرت با این میوه تریدنت و مت واقفا سر این قضیه عصبیم حالا چطوری به بابام بگم که قطع رابطه کنیم و اینا وی حرفی از اینجور چیزا نزنم؟