منم اونموقع خیلی وابسته بودم خیلی حالم بد شد ولی بعد حدود یک ماه خودمو جمع و جور کردم تقریبا بعد از 5 ماه ایشون بهم پیام داد اظهار پشیمونی کرد ک ترخدا برگرد من تا حالا تو زندگیم کسیو مثل تو دوست نداشتم منم اولش راضی نمیشدم اما بعد 1 ماه دوباره باهم وارد رابطه شدیم بعد از اون من یه مسئله ای توی زندگیم پیش اومد ک همه زندگیم بهش بستگی داشت یعنی وقتی نداشتم ک تلف کنم اونم اینو فهمید و گفت من نمیخوام ایندتو بخاطره من خراب کنی دوباره باحال بد از هم جدا شدیم
حالا بعد یک سال چند وقت پیش اومد تولدمو تبریک گفت و دوباره گفت ک خیلی بهت علاقه دارم هیچ وقت نتونستم فراموشت کنم دست روزگار هی نذاشت باهم اوکی بشیم
من هنوز درگیر اون مسائلی بودم ک روی ایندم تاثیر داشت یه مدت باهاش صحبت کردم بعد گفتم من تا 4،5 ماه دیگه شرایط رابطه رو ندارم اونم گفت من منتظر میمونم اونموقع پیام بده رابطمونو میسازیم
ولی من خیلی فکرم درگیره میگم نکنه من 4،5 ماه دیگه بهش پیام بدم ولی سرد باشه و اذیت بشم چون من ادمیم ک خیلی فکرم درگیر میشه راجب همه رفتارای طرفم فکر و خیال میکنم
ممنون میشم راهنماییم کنید
راستی اینم بگم توی رابطه ی اولمون یه سری رفتارای رو مخ داشت ولی الان خیلیییی خوب شده منم دوسش دارم تنها مشکلی ک باهاش دارم اینکه ادم تو داریه کم ابراز علاقه میکنه نه اینکه نکنه ولی کمه من خودم ادمیم ک ابراز علاقم زیاده کلا به اطرافیان