از 5شنبه رفتم یجایی برا کار فروشندگی صاحبکار اصلیمو تازه امروز دیدم قبلش دو روز خواهرش بود بعد دیروز خواهرش بمن گفت اومدی حالا داداشمو میبینی اخلاقش مث من نیس بداخلاقه اینو روز اولم گف امروز ینی دوبار گفته بود...امروز داداشش اومد انقد بد برخورد می‌کرد خیلیم وضعش خوبه فک می‌کرد نوکرشم رسیدای شخصیش افتاد زمین جلو خودش بود من یکم اینور تر گف اینارو میدی بم..خودش خم نمیشد با دست صحبت می‌کرد همش یجا خانومه قیمت مانتو پرسید من فک کردم داره شلوارو میگه یهو نگاه صاحبکارم کردم دیدم بد نگاه کرد😏باز یجا ازین کولر گازیا بود گف کنترلو اومدی پایین خاموش کن بیار با خودت ...حالا اصن خودش برده بود پایین اومدم گفت خاموش کردی کولرو منم گفتم نه گفت من که بهت گفتم خاموش کن
اگه به پول و شغل نیاز داری تحمل کن
اکثرا همینن
من به جات باشم نمیرم سر همچین کاری
دوباره یجا یه قیمتو ازش پرسیدم گفت باباا اینو ک صبح بهت گفتم
با اینکه من حواسم جمه خودشم گف زرنگی تو دو روز همه چیو یاد گرفتی
خب آدم یجا یادش میره
ولش کن روانی رو یه جا دیگه کار کن این همه فروشنده میخوان
کدوم شهری؟
کاش فروشنده مغازه بابام می‌بودی😐
بابام به عنوان دخترش میگه کمکش میکنم برای دختره شام میگیره عبدی بهش ۵۰۰داد
کمکش میکنه هیچ وقت بهش توهین نکرده میگه دختر مردمم مثل دختر خودمه و به خودم اجازه نمیدم اذیتش کنم
بگو داداش فاز برندار مدیر عامل شرکت که نیستی😒
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستتاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
