یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.
وای چه حسی قشنگی داشتم اصلا نمیتونم وصفش کنم اولین بار که اومدن خونمون اومده بودن عروسی یکی از فامیل. و شب خونه ما موندن و من در اولین نگاه فقط چشمم به موهاش خورد دلم براش رفت همون شب خیلی ازش خوشم اومد ولی اون اصلا بهم نگاه نکرد دیگه بعد دو روز از خونمون رفتن و من خیلی عاشقش شدم و همش بهش فک میکردم بعد یه هفته خواهرش بهم پیام داد که متولد چه سالی دیگه من فهمیدم که. میخوان بیان خواستگاری اومدن خواستگاری و بعد دوهفته عقد کردیم شوهرمم گفت توو همون نگاها زیر چشمی عاشقم شده الان خداروشکر کنار هم خیلی خوش و خوشبختیم
ولی تو رو خدا بدون شناخت ازدواج نکنید من تنها چیزی که از شوهرم میدونستم فقط اسمش بود خیلی زمان برد تا با خیلی از رفتاراش عادت کردم
❌لایک نکن❌فقط جواب ریپ مودبا رو میدم 🔴 🔴 جلوی میز کارتون یا میز تحریرتون یا توی نوت گوشیتون اینو بنویسید:"یه قانونی هست ک میگه:تو الان تو گذشتهی آیندتی پسجایی واسه پشیمونی نزار. ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
خواهرش خوب سوپرایزتون کرده کاش میشد هر وقت کراش میزنی طرف بیاد خواستگاری😆
اره والا . 🙂🌺
❌لایک نکن❌فقط جواب ریپ مودبا رو میدم 🔴 🔴 جلوی میز کارتون یا میز تحریرتون یا توی نوت گوشیتون اینو بنویسید:"یه قانونی هست ک میگه:تو الان تو گذشتهی آیندتی پسجایی واسه پشیمونی نزار. ما دخترهای غمگین شانزده ساله ای بودیم که فکر میکردیم اگر میشد رنگ موهایمان را روشن کنیم ، تکلیفمان هم روشن می شد. ما ، با ماتیک های قایمکی و کابوس های یواشکی و آرزوهای دزدکی . ما و کارت پستال هایِ « سوختم خاکسترم را باد برد ، بهترین دوستم مرا از یاد برد» ...ما و شعرهای دوران مدرسه ، اولین دست نوشته هایی که توی دفتر ِ کوچک یادداشت می نوشتیم و مشاور دیوانه به خیال اینکه این یک نامه برای پسر مردم است از ما می دزدید .ما ، که تمام عمر ترسیدیم دختر بدی باشیم . ترسیدیم مقنعه هایمان چانه دار نباشد و چشم سفید باشیم . ما که توی کتاب هایمان فروغ نداشتیم ، چون فروغ میان بازوان یک مرد گناه کرده بود ، ما فقط یادگرفتیم مثل کبری تصمیم های خوب بگیریم ، و آن مرد ؛ هر که می خواهد باشد . مهم این است که داس دارد…
ولی الان نینیتون تو راهه😍 پا قدمش خیر باشه و سلامت
هر وقت مردی رو به قصد ازدواج دیدی و فکرکردی که خوشت نمیاد بدون همین آقا شوهرته😂😂😂
حس من که این بود تو دیدار اول دوسش داشتم برام خیلی جنتلمن بود ولی انقدرر پررروووو و هات بود که گفتم چه غلطی کردم قرارگذاشتم😂😂
ولی حالا عاشقشم همه دنیامه.از خانواده ام خیلی دورم ولی یه لحظه نمیزاره احساس تنهایی کنم.هرچی بخوام نه نمیگه کلی مسافرت و گردش میریم جرو بحث هم نداریم خداروشکر
عضو خاموشِ چند ساله ی نی نی سایت...❤️برای سلامتی پسرم یه صلوات مهمونم میکنید؟🙏🌹پسرم دنیام ۲۱تیر پاگذاشت به دنیا😍از اولش عجله داشت زود بیاد آخرم ۸ ماهه دنیا اومد😂♥همیشه میگفتم کی باشه به خط سبز روی کارت واکسنت برسی پسرم.توی دشک کوچولوت گم میشدی😅الان اومدی روی خط نارنجی دورت بگردم تپلی من🧿🪬 امروز ۱۴۰۳/۱/۱۸ برای اولین بار پسرمو میبریم آرایشگاه که خوجل بشه چیزی نمونده ۹ ماهش بشه😍💞امروز۳/۲/۳ آرسام برای اولین بار دست گرفت به مبل و بلندشد.بهت افتخارمیکنم جان من🥰❤️۱۴۰۳/۴/۲۱ پسر تپلی من یکساله شد😍 تیکر تولدبرای ۲ سالگیش رو گذشتم🥹وای خدا بالاخر دوتا دندون خوشگل در اورد😍😂۰۳/۵/ امروز ۱۹ مهر هست.پسرم دنیام دوتا دندون دیگه هم بالا در اورد💖.دلش میخواد راه بره ولی هنوز نمیتونه.قراره دو هفته دیگه بریم پیش پدربزرگش انشالله تا اون موقع راه میفته❤️🌿 امروز ۸ آبان پسرم راه میره.همش میخندم و بهش میگم مثل پنگوئن شدی مامان😂دقیقا مثل پنگوئن راه میره.خیلی زجر کشیدم بابت شیر و غذاخوردنش.آخرم کارمون کشیده شد به دکتر بلع. ولی الان خوبه😘❤️خدایاشکرت. امروز ۱ دی هست.پسرم ۳ تا دندون دیگه درآورده و خیلی بامزه تر شده😂بهش میگم بگو ماما میگه نه نه.میگم بگو بابا میگه نه نه.نمیدونم نه رو کی یادش داده؟😐🚶عوضش هر موقع خرابکاری میکنه میگه ماما😫امروز ۱۰/۲۳.پسرم واکسن ۱۸ ماهگیش رو زد.خیلی گریه کرد ولی خداروشکر پادرد نداره و راه میره.باورم نمیشه ۱ سال و نیم گذشته از اون روزای سخت...روزایی که بیمارستان بستری بودم و نمیدونستم چی قراره بشه بچه ام زنده میمونه یا نه.الهی هزارخداروشکر پادرد نداره و راه میره.باورم نمیشه ۱ سال و نیم گذشته از اون روزای سخت...روزایی که بیمارستان بستری بودم و نمیدونستم چی قراره بشه بچه ام زنده میمونه یا نه.الهی هزار مرتبه شکرت پسرم حالش خوبه.شب آخری که زایشگاه بودم ساعت ۱ شب پیتزا خوردم چون خیلییی دوست دارم😂بچه تکون نخورد و ساعت ۵ صبح سزارین اورژانسی شدم.الان پسرم عاشققق پیتزاهست🙂😂هروقت من ناراحت باشم میاد نگاهم میکنه و میخنده تا من بخندم.همش سعی میکنه ناراحتم نکنه.دیشب گوشواره تو گوشمو کشید خیلی درد اومد بلند گفتم پسر بد.هی میومد منت کشی که اخم نکنم😂😂خدایا من ازت ممنونم که منو لایق دونستی🩵🙏