شوهرم کارمنده با دو تا از همکارش)یکی اقا یکی خانم) که اقا ازدواج کرده و خانم نه به همراه رئیسشون (خانم مسنی هست) رفتن گردش اول به من گفت خانوادگی نیست فقط خودمونیم بعد ساعت ۱۱ همکار خانمش زنگ زد واسه من که شما هم بیاین بریم ۵ دقیقه دیگه در خونتونیم من گفتم نه نمیام ممنون گفت همسر اقای سعیدی(اون یکی همکارش که آقاست) میاد شما هم بیاین خلاصه من قبول نکردم.
الان همسرم زنگ زده میگم تو می بایست زودتر به من میگفتی من چجوری تو ۵ دقیقه اماده شم. میگه اقای سعیدی گفته میرم دنبال خانومم تا یکی دو ساعت دیگه میایم منم رئیس و اون همکارم (خانم وحیدی) تو ماشینم بودن که ببرمشون اون موقعیم که واسه تو زنگ زده تو جاده نزدیک روستایی که میخواستیم بریم گردش بودیم. گفتم واقعا بیشعوری برین گمشین مگه من مسخره توام که اینقد برام ارزش قایل نشدی پیش همکارت که الکی گفتین ۵ دقیقه دیگه میرسیم دم خونتون اماده باشین در صورتی که اصلی تو شهر نبودین. گفتم چرا تو باید از این وسط همکارای خانومت ببری ولی اون یکی همکار اقات بره دنبال خانومش... گفتم اصلا نمیخواستی من همرات باشم الکی حرف نزن گوشیم قطع کردم. من حق دارم ناراحت باشم ازش به نطرتون....😔