2777
2789

شوهرمو دوس ندارم شخصیت درست حسابی نداره اما همیشه همراه و کنارش بودم تا زمانیکه فهمیدم اهل خیانته و جنسش خورده شیشه داره

دنیام تیره و تار شد

از اون روز خواب شب بر من حرام شد

اولش تصمیم به انتقام گرفتم و تو فضای مجازی با مردها چت میکردم ولی دلم خنک نشد و بخاطر بچه هام عذاب وجدان گرفتم

اگه هستین تا بگم

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ولی کم کم از اون گروهها بیرون اومدم چون حس عذاب وحدان شدیدی داشتم

وفقط با خانمها دوست میشدم ولی شخصیت واقعیمو رو نمیکردم

زندگی که تو رویاهام بودو شخصیتی که تو رویاهام بودمو براشون میگفتم

دیگه خودمم باورم شده که من اون ادم رویاهام هستم شوهرم اونیه که تو رویاهامه وهمینجوری دارم زندگی میکنم و دردهام یادم رفته

دیگه شوهرم و کارهاش برام مهم نیست

چون دوستایی دارم که وقتی باهاشون حرف میزنم و زندگی رویاهامو به تصویر میکشم واقعا حالم خوبه

بعضی وقتا عذاب وجدان میگیرم که چرا بهشون دروغ میگم ولی نمیتونم از اینکار دست بکشم چون زندگی موازیم مثل داروهست که دردامو از یادم میبره و با این توجیه که کارم به دوستام اسیبی نمیرسونه به کارم ادامه میدم

فقط این وسط بچه هام خیلی گناه دارن چون ازشون غافل شدم😔چون تو زندکی موازیم بچه های دیگه ای دارم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز