خدانکنه عزیزم .دقیقا از بچگی تنها بودم همش سرکوب شدم ازدواج کردم سرگوب شدم بخاطر خونوادم بخاطر وضع مالی بخاطر قیافم بخاطر رفتارام بخاطر ... هی ریختم تو خودم اما ی جای ی وقتی ادم میترکه من خونوادم تو ی شهرن ولی ده سال ازدواج کردم سه بار بزور اونم خونوادگی دورهم جم شدیم
چمدونم شاید همهچی واسه ما حرام نمیدونم من ک از بچگی بدبختی کشیدم ازدواج تحمیلی بچه دار شدنم ناخواسته جهازم دعوا شد مادرشوهرم رف خودش با سلیقش گرف اقد با هیچ کی حرف نزدم دارم میترکم از تنهایی از تودار بودن از اینی ک همش از بیرون شاد بنظر بیام خستم خیلی ...
سر پیری و معرکه گیری واقعا متنفرم چشونه اگ میخواستن جدا شن زودتر جدا میشدن الان فقط ابروی خودشون و به باد میدن و بچه هارو ناامید میکنن
ولش خدا بزرگه توام به شوهرت محبت کن به هم گرم بشید نزار طلاق اونا روت تاثیر بزاره بالاخره تو الان خونواده خودتو تشکیل دادی
ناراحت نباش فداتشم منم مثل خودتم از سه سالگی دست نامادری بزرگ شدم حتی بابام بهمون جهیزیه نداد دست خالی اومدیم خونه شوهر ۸ساله ازدواج کردم هرررربلایی فک کنی شوهرم و خانوادش سرم اوردن امه تحمل کردم ک مبادا دوباره برگردم سگ دونی بابام ونامادریم
چمدونم بخدا اقدم باهاشون صحبت کردم ک قانعشون کنم اما اخراش توهین میکنن اصلا باهم نمیسازن هردوتاشون خوبن ولی اصلا رفتار و خواسته هاشون متفاوت نمیدونم من فقط خونواده میخوام چیز زیادی نیس ک حداقل نیازمه
چشم خیلی ممنون عزیزم ❤
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
