یه پسره که قاچاقی رفته لندن و پناهنده شده و مسیحی شده
همینجوری الکی رفته بود و زبان بلد نبود. من معلم زبانم و یروزی پیام داد گفت میخام بیام کلاس، من کلاس گرفتم براش و بعد از جلسه اول التماس کرد. که پول ندارم و تازه اومدم و بیچاره شدم قول میدم کار گیرم اومد پرداخت کنم و فلان. اول قبول نکردم بعدش دلم براش سوخت گفتم باشه. چند جلسه گذشت دیدم داره تیک میزنه و مدام بحث رو به بیراهه میکشه
کلاس رو کنسل کردم. دیوونع شده بود کاملا اونجا. حالات روانی طبیعی نداشت. با اکانت های مختلف مدام زنگ میزد گاهی اوقات میشد در پنج دقیقه بیست بار زنگ میزد. پیامای چرت و پرت میداد. منم بلاک کردم.
بعدش شروع کرد به تهدید کردن میگفت عکسای پروفایلاتو برداشتم و میزارم اینستا و این ور اون ور میگم تو نقطه چین هستی و یکاری میکنم تو دانشگاهتون پدرتو در بیارن و ازین قبیل حرفا
حالا یه پیج فیک با یه اسم دیگه ای زده عکسای منو که رو پروفم بودع یکی یکی میزاره اون روز یکی از دوستام دیده بود اومد بهم گفت
حالا چکار کنم
تنها چیزی که میدونم اسمشع و فامیلش البته اسمی کع ایران داشت و شهرشون و اسم و ادرس مغازه اش که ایران داشت
حالا چکار کنم بترسه