بیاین بگم چی شده بوده گفتم دوست صمیمی داداش مجرد و متاهلم زنگ زده داذاش متاهلم که ما میریم بیرون تو هم میای گفتیم نکنه نگیم ناراحت بشی اونم گفته الان میام
بعد دوست داداشام به برادر مجردم میگه داداشت اول گفته میام بعد دیگه جواب زنگمو نداده بعد پیام داده گفته برین نمیام
برادر مجردم برگشت خونه گفت نکنه دعواشون شده فلان از زن داذاس خبر داری
منم دل تو دلم نموند چون زن داذاشمو عین خواهرم خیلی دوسش دارم مظلومه همیشه هواشو داستم
زنگ زدم پیام داد خاموش بودگفتم کاری نکنم داداش متااهل بفهمه ما شک کردیم چیزی سذه
چون خدایی زندگی ارومی داشتن ولی یکم داداشم زود از کوره در میره تا اینکه