خستم از اینهمه تنهایی از اخلاق بد شوهرم از کتک زدناش خیر سرم فردا باید میرفتم واسه تزریق آمپولام برای آی وی اف ولی امشب شوهرم زد هودمونو شکست منو چقد زد هرچی خواست گفت بهم من هیچکسی رو ندارم تو شهر غریبیم تاحالا یبارم قهر نکردم برم با این کاراش یهو میزنه به سرش از دیشب بداخلاق شده هرچی خواست بهم گفت به بابامو داداشم گفت درصورتی که داداشام هروقت دستش خالی بود همش کمکش کردن حالا اینجوری جواب میده مادر ندارم خواهر ندارم هیچکسی ندارم همش تو خونم خودمو با گوشیو بازی سرگرم میکنم میگه خدامیدونه چکار میکنی تو گوشی مگه میشه همش تو خونه باشی فقط درو دیوارو نگاه کنی
اومدم رگمو بزنم نتونستم نمیدونم چکار کنم
چند ساله کیست دارم هربار پریود میشم میمیرم از درد یکبار نشده بیاد بگه چطوری حالت چطوره میگه همه مریض میشن این اداها چیه درک نداره دلم میخواد برم پیش مامانم