این شاید در سنین پایین از رو ترس باشه اما سن بالاتر میره ترس جاشو به احترام گذاشتن میده
الان برای تو جفتش حاکمه
پیشنهاد تو پیام قبلم گفتم چطوری باهاش حرف بزنی
تا خوت نخوای نمیتونی از این وضع بیرون بیای
یا کاری که میتونی بکنی اینه از کسی که میدونی پدرت ازش حرف شنوی داره میتونی با اون حرف بزنی بگی به پدرت بگه مثلا مادرت یا هر کسی که مطمین باشه و فردا نره حرفات پخش کنه.
اگرم این مورد نشد خودت باید دل بزنی دریا حرف بزنی
به هر حال دخترشی دشمنش نیستی که ببرش بیرون یا تو خونه با هم بشین حرف بزن تنهایی بگو پدر من از 18 سال تا الان حدود 6 سال به خاطر شما و ناراحت نشدن شما درس خوندم برای رشته ایی که بهش علاقه نداشتم اما زندگیم عمرم جونیم داره با این مدل زندگی تباه میشه من میخوام دانشگاه برم ولی رشته ایی که علاقه دارم بهش یا قبول شدن در اون رقابت چندانی بین دانشجوهاش نیست یا دانشگاه پیام نور یا ازاد یا غیر انتفاعی برم.
کار کردنت رو نگو خودت ادیتوری و ادمینی رو یاد بگیر و خاموش به کارت ادامه بده در کنار اینا اروم اروم باشگاه رو به برنامت اضافه کن نگو کجا میری اگر فکر میکنی نمیزارن بلکه ساعت هایی بنداز که کسی فکرش به تو نیست مثلا قبل دانشگاه بعد دانشگاه اما لطفا کاری نکن که اسیب ببینی و بعد پشیمون بشی از باشگاه رفتن سالم برو سالم بیا چون قراه بهونه دست خانوادت ندی.
این کارو بکن اصلا نترس بترسی به خودت بیای میبینی 30 سالته همین وضعی بدتر عصبی پرخواشگر مجرد و بی هدف افسرده
دیگه بدتر از ین نمیشه که نهایت میگه نمیخوام بهونی بروشوهر کن تو هم میگی خواستارت ادم پایه ایی هست و درکت میکنه خوب در کنارش میتونی اهدافتو دنبال کنی.
نترررررررررررررررررررررررررس تا با ترست مقابله نکنی تو این وضعیتت زندانی میمونی
حرف زدن با پدرت نه گناه نه زشت جوری که گفتم باهاش مودبانه حرف بزن یا اگر ادم معقولی هست برین پیش مشاور اون بگه بهش قبلش برو به مشاور بگو به پدرت چیا بگه.