آدمهای جامعه گرگ شده اند
دیروز خانمی توی پمپ CNG بود. بنده خدا کپسولش پر بود. انگار گازش مشکل داشت. اومده بود ببینه گاز کپسولش خالی شده یا همچنان از بنزینش میره.
من پشت سرش بودم و نظاره گر.
مامور جایگاه نازل رو وصل کرد و دید گازش فوله. با چنان خشم و غرور احمقانه ای گفت : صندوق بزن بالا ببینم !
خانم صندوق براش باز کرد.
مامور جایگاه روکش روی کپسول رو از حرصش جدا کرد و انداخت به کف صندوق
خانم خیلی ناراحت شد . سکوت کرده بود.
با خودم فکرکردم این مردهای بیشعور آخه چرا تا یک زن تنها می بینن جوگیر میشن؟ اگه یک اقا همراه اون زن بود، بازم اونجوری ادا میریخت؟ ...
این مردا فقط از خودشون میترسن. از زنها نمیترسن.
خانم بی سرو صدا صندوق رو بست.
سوار شد و رفت.