اوایل ازدواجمون بود عصری بیرون بودیم یه مانتو دیدم خوشم اومد به شوهرم گفتم بخر واسم گفت پول ندارم گرونه دیگه منم گفتم خوبه رفتیم خونه مادرشوهرم بعد شوهرم با شوهرخواهرش رفتن بیرون وقتی اومد دیدم یه وسیله که خیلی هم واجب نبود خیلی بیشتر از قیمت مانتو که من میخواستم برا خونه مامانش خریده بود مادرش هم بنده خدا هی میگفت چرا خریدی برو پس بده گرونه واینا .اییی حرصم گرفت .ولی خداییش هرچی بگیره براشون چیزی نمیگم