دوساله عاشقشم تاپیک قبلیام توضیح دادم
انتظارشو کشیدم خودش بیاد جلو کلی نذر و نیاز و...
بالاخره بطور معجزه آسایی اومدن خاستگاری
من باورم نمیشد، و به قدری عاشقش بودم که هرچی گفت گفتم چشم.
خیلی الان محدودم کرده خیلی زیاد، اما چون دوستش دارم با جون و دل به حرفاش گوش میدادم.
از یه جایی به بعد دیدم داره تحقیرمم میکنه
و برای تحقیق که رفتیم همه ازشون بد گفتن
یه چیزایی گفتن که آدم وحشت میکنه اگر بشنوه
خیلیم دعوایین تحمل نه شنیدن ندارن
هنوز بهشون جواب قطعی ندادیم، اما نمیدونم چه مرگمه باوجود همه ی اینا هنوز دوستش دارم
چیکار کنم؟؟؟؟
میدونم بدبخته عالم میشم اما ذره ای از عشقم کم نشده چیکار کنم من اخه؟ 😭