خداروشکر کنید که یه سقف بالا سرتونه سایه پدر بالا سرتونه نه یک مادر که هیچی کاری نمیتونه کنه براتون 😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭😭
همش میگه تحمل کن اگه کسی بهت حرف زد جوابشو نده که نندازمون بیرون دیگه خسته شدم ازبس که گفتم چشم
اگه رو حرفش یه حرف زدم باهام بداخلاقی میکنه پیرزنه
مادرم پرستارشه نزدیک ۸ ماهه منم باهاشم ولی این زنه همش بهم غر میزنه فقط به خودکشی فکر میکنم چرا زندگی من اینقدر مزخرفه
داشتم بامادرم میگفتم خسته شدم بااین کفشا خیلی پاهامو اذیت میکنن درمیاره میگه اینا چین خریدی مگه میخواستی بری سربازی منم در آوردم گفتم هرکی یه سلیقه ی داره گفت بیا دمپایی هامو بپوش گفتم نمیپوشم مسخرم میکنن تو خیابون میگه کی نگاه تو میکنه آخه
یا اون روز بهش گفتم تلویزیون کم میکنی بهش برخورد همش میگه سرت چرا توگوشیه خسته نشدی اگه بگم نه میگه نصیحتت هم یعنی مصیبت
حتی جواب سلامم نمیده ب درستی
دلم نمیخواد برم اونجا الان کتابخونه ام ۲۲ سالمه پشت کنکوریم دارم برا سال دیگه میخونم
اون انتظار داره برم ازش عذرخواهی کنم بگم غلط کردم نصیحتت گوش نکردم خونش نه صبحانه خوردم ن شام بامادرم حرفش شد گفت اگه دوست نداره چرا میاریش شاید نمیخواد بیاد من ازاین اعصابم خورده این بی بی سی هست یعنی یه حرف تو دلش نمیوایسه من با پسراش زیاد رودر بایسی دارم اصلا جواب سلامشون آنقدر بزور جواب میدم ولی الان مادرشون همیچی ازمن به بچه هاش گفته دارم دیونه میشم بدم میاد کسی حرفمو جایی بزنه چیکارکنم دوستان ازبس گریه کردم بخدا کور شدم