طرح زندگی طوریه که :
هر کجا که پستی است اب اونجا رود .
هر کجا دردی است دوا انجا رود.ولی این موقعی به عمل در می یاد که فرهنگ یک ملت درست شده باشه .
طرح زندگی طوریه که فرهنگ،درش. مثل اب و دوا می مونه به سمت پستی ودرد سرازیر میشه .
وقتی اگاه باشیم که فرهنگ زیر ساخت اقتصاده.
اونوقت در قدم اول به سمت درست کردن فرهنگ هر چیز سوق میدیم
همه دینها ومذاهب که این اکاهی رو دارن ابتدای امربدنبال درست کردن فرهنگ ملت خودشون می پردازن. چون اصلاح اقتصاد رو در بستر فرهنگ می بینن
زندگی این اگاهی رو هم داده
که فرهنگ تنها چیزیه که !
براش اب و دوایی هنگام پستی ودرد نیست .پس باید مقدم باشه
پس فرهنگ که درست بشه .یعنی اب و دوایی داریم که تو کاسه اقتصاد که پستی ودرده بریزیم
یعنی
پذیرفتیم فرهنگ زیر ساخت اقتصاده در تمام دین ومذاهب!
ایا؟ ماهم پذیرفتیم اول فرهنگ بعد اقتصاد؟