اون روز این ماجرا رو شنیدم واقعا حالم بده و از باعث و با.نی این قضیه حالم به هم میخوره، یه دختر و پسر عاشق باهم بودن ولی پسره میره سربازی و خونواده به اجبار دخترو میدن به یکی دیگه، پسر از سربازی برمیگرده و با دختره تماس میگیره میگه خوشبخت بشی ولی بیا عکساتو ازم بگیر که خیالت راحت باشه ازم. همون حین رد و بدل عکسا ماشین کمیته (گشت دهه ۶۰ ۷۰) میاد اینارو میگیره میبره کلانتری. شوهر دختره طلاقش میده و دختر برمیگرده خونه پدرش. پدر و برادرش میگن ما دلمون نمیاد بکشیم این دختر رو. پس میبرن میدن دست عموی دختر. عمو هم دخترو چن روز تو طویله گشنه نگه میداره بعدا وقتی شب خوابه بنزین میپاشه میسوزوندش.
واقعا موندم چی بگم باع و با.نی این قضایا چیه کیه؟