با این نامرد بی شرف چه کنم

اگه بچم سالم باشه من چطور راضی بشم بکشمش! این حجم از بی شرفی تو یه ادم  چطور جمع میشه اخه

الان که فهمیده واقعیه جای اینکه خودشو برسونه میخواد یکشنبه برا قتل بچش بیاد

تروخداااا برام دعااااا کنین برا بچم دعااا کنید

روی صحبتم با اوناست که میگن چرا باهاش رابطه داشتی! شما اگر ازدواج دومت بود و باکره نبودی! اگه طرف مقابلت از خاستگاری رسمی جلو اومده بود و سه هفته دیگه عقدتون بود و ازتون یه دفعه تقاضای رابطه میکرد که ببینه از نظر جنسی به هم میخورید یا نه و تاکید میکرد رابطه براش خیلی مهمههه دلیلتون برای مخالفت چی بود؟؟؟ نامحرمید که صیغه میخوندین. اگه امتناع میکردین اون فکر نمیکرد مشکلی دارین که دارین مخفی میکتین؟ اون میگفت حتی رو رنگ بدن هم حساسه.... و ضمنا ادمی که انقدر بی غیرت و بی شرف و بی مطیولیتی که قبل عقد اینکار با من کرد بعد عقدم خیانت میکرد . این ادم وقتی ازم خاستگاری کرد دوتا زن داشت که هر دو رو با هم طلدق داده بود. دختر عمه زنش بخدطر خوش هیکلیش روی زنش گرفته بود. باهاشون رابطه سه نفره داشته. همه اینا رو اواخر رابطم فهمیدم. هر دو زناش بهش خیانت میکنن میرن مسافرت پسر میارن ویلای شمال. این میفهمه باز طلاقشون نمیده فقط اونجا میزنتشون . فیلمای دوربین مداربسته ویلااا رو منم دیدم!!!!. اولی رو نگه میداره دومی رو رد میکنه. زن اولش سال بعد این بار پسر میاره خونههههه و این بار باهاش دعوااا میکنه زنه قهر میککه  و بعد ۸ ماه طلاقش میده!!  و جالب اینجاست این ادم مریض بعد بهم زدن با من عید با زن اولش و پسرش رفته بود شمال و هر دو هی عکس استوری میکردن

من از طریق زن اولش بهش رسوندم که باردارم و اگه اون ادم تا ظهر پیداش نشع به پسرشون میگم مامان و باباش چقدر کثزفن

اینا با زندگیه من و این بچه بازی کردن

دروغ گفتن خیانت کردن مسیولیت گندی که به زندگیم زدن گردن نگرفتن

عموهام فهمیدن 

قیامت شد ... هر آن چیزی که فکر کنید و هر تحقیری رو متحمل شدم. انقدر پای تلفن گریه کردم انقدر سرم داد کشیدن و تحقیرم کردن به خونریزی افتادم رفتم بیمارستان

خبری از اون نامرد نبود...با همسر سابقش صحبت کردم..با همسر دوستش به هر طریقی پیامم بهش رسوندم... به خواهرم زنگ زد...گفت من باور نمیکنم... خواهرم گفت چیو باور نمیکنی از خوتریزی بیمارستان رفته برو اونجا با چشم خودت ببین... به خواهرم گفت سونوگرافی جعلی درست کردین برام فرستادین... با این حال هفته دیگه از سفر میام بریم دکتر!!!

عموم که فهمید اون جدی نگرفته موضوع رو به داماد خانوهدشون گفت. اون به خواهرش...و خواهرش به ۵ تا از برادراش...با خواهرش تلفنی صحبت کردم گفت ما پشتت هستیم. همه جوره. میگیم بیاد عقدت کنه! اون تو این مدت یه زن صیغه کرده میگیم بهم بزنه بیاد عقدت کنه به خواهرش گفتم اون هیچ وقت برای بچم پدر و برای من شوهر نمیشه

۳ روز بعد اون خودش رسوند بیمارستان! جلوی بیمارستان همه دردام رو فریاد کردم سرش. هر چیزی که لایقش بود بهش گفتم. وقتی باور کرده بود که دنیااا فهمیده بودن!

رفتیم سونوگرافی... به عنوان همراه اومد داخل.. به مانیتور نگاه نمیکرد.. سرش داد زدم که اونجا رو نگاه کن بچه گربه نیست...اون بچس میخوای بکشیش...هرکاری کردم نگاه نکرد میگفت اون یه تیکه خونه بچه نیست! 

امروز  ۱ صبح وقت سقط داشتم... رفتم بیمارستان اونم اومد..دیروز چندین نفر تماس گرفتن که مرتکب قتل نشو... سونوی ان تی بچه مشکوک به بیماری قلبی یا سندرم بود.ولی قطعی نبود...دیشب زنگ زدم بیمارستان هزشون خواهش کروم باهام همکاری کنن صبر کنم جواب ازمایش خونشم بیاد... شاید اولین مادری باشم که میگم کاش جواب ازمایش خونش خوب نباشه تا بدون عذاب وجدان اینکار کنم

وقت سقط رو انداختم یکشنبه.... با بچم دوباره برگشتم خونه...احساس کروم برای زنده موندنش کمی زمان خریدم... شاید اون مرد نظرش عوض شد... تنها چیزی که ازش خواستم یک شناسنامه برای بچه بود..امروز ازش خواهش کردم بزاره بچم بغل کنم و نندهزمش و عقد کنیم...گریه کردم...قبول نکرد...گفت ایشالله ازدواج میکنی دوباره بچه دار میشی

برام دعا کنید

کاش قلب منم با بچم وایسه