انگار هیچ وقت منی نبوده که براش بسوزم و نگرانش بشم انگار اومده باشم این دنیا واسه محافظت از بقیه از احساس شون از اموال شون از هر چی که فکرشو بکنی انگار زیادی سوختم پای رابطه ای که تنهایی واسش تلاش کردمو تو چند ثانیه تموم شد
حالا منم و منی که هیچ کاری واسه خودش نکرده انگار شدم یه مشت خاکستری که منتظره باد ببرتش به مقصد دور خیلی دور بی هدف بی مقصد بی نشونه....